اندازه گيري[1] جز لاينفك و به تعبير برخي نقطهی آغاز فرايند علمي، مديريت بهره وري است اگر بخواهيم بهرهوري را در فرهنگ سازماني جلوه گر سازيم شرط اساسي آن وجود ابزاري براي كنترل و نظارت بر پيشرفت فراهم آوردن، بازخورد و تعيين هدفهاي قابل اندازه گيري و ارزيابي و عملكرد مديريت است، به عبارتي ديگر اندازهگيري بهره وري فراهم آوردن اطلاعتي است كه امكان ارزيابي و قضاوت را پيرامون چگونگي حركت به سوي هدف (وضع موعود) را از نقطه عزيمت و شرايط قبلي (وضع موجود) ايجاد ميكند.
اندازه گيري بهره وري سازمان را در امر ايجاد ارتباط صحيح بين بهرهوري با ساير هدفهاي استراتژيك سازمان ياري دهد. براي مثال بهبود بهرهوري ممكن است ابزار اوليه دستيابي به افزايش مهم يك باشگاه ورزشي در بازار بورس باشد. وجود يك سيستم مطمئن اندازه گيري بهره وري باشگاه را قادر مي سازد تا از طريق ايجاد سطوح مورد نظر در بهبود بهره وري كه با دستيابي به يك هدف استراتژيك مشخص مرتبط است. به طرحهاي اندازهگيري بهرهوري جداي از منافع استراتژيك آن كاركردهاي تقويت كننده سودمند ديگري را نيز براي سازمان در بردارد. برخي از كاركردهاي مفيد آن عبارتند از:
- آگاه سازي
- ارزيابي مشكلات (شناسائي فرصتها و مقابله با تهديدات)
- ايجاد مكانيزمي براي ارائه باز خورد.
- ايجاد اطلاعات براي انواع تصميم گيريهاي مديريتي
اندازه گيري بهره وري در واقع عبارت است از تهيه و توسعه اطلاعات مورد اطمينان كه به بهبود روند بهره برداري از امكانات و به تبع آن بهبود روند رشد توليد كالا و خدمات در سطوح مختلف كمك مي نمايد. (26)
روشهاي اندازهگيري بهره وري
نمي توان انتظار داشت كه اندازه گيري بهره وري، همه داده ها و ستادهها را در بر گيرد، ستادههايي وجود دارند كه كمي كردن آن مشكلاتي در بر دارد همانند
آنچه دنيسون و ساير اقتصاددانان آن را «باقيمانده»[2] يا «ناشناخته»[3] مينامند، از اين رو بايد توجه داشت كه امرا اندازه گيري بهره وري در يك سازمان از «سادهترين» اشكال آغاز مي شود و قدم به قدم با فراهم آمدن اطلاعات بيشتر به «شكل معقول تر و نهاييتر» خود نزديك مي شود و به شيوه هاي پيچيدهتر مي گرايد، استفاده كنندگان نهايي يافته هاي اندازه گيري بهره وري بدون در نظر گرفتن سطح بهره وري علاقمند به يك يا هر سه جنبه تحليل اين اعداد و ارقام هستند.
- تاثيرات جايگزيني داده بر همديگر
- روندهاي انواع مختلف ستاده و داده و نحوه ارزش گذاري آنها.
- تشخيص دلايل واقعي تغيير بهره وري.
استفاده كنندگان مختلف يافته هاي اندازه گيري عبارتند از:
الف- اقتصاد دانان: روش شاخصها[4]، روش تابع توليد[5]، روش داده-ستاده[6]
ب- مهندسين: روش شاخصها، روش مطلوبيت[7]، روش سرو- سيستم[8]
ج- مديران: روش ماتريسي[9]، روش نسبتهاي مالي[10]
د- حسابداران: روش بودجهبندي سرمايه[11]، روش هزينه واحد[12]
حال به تشريح برخي از روش هاي فوق مي پردازيم:
الف- رويكرد شاخصي[13]
يكي از راه هاي اندازه گيري بهره وري استفاده از شاخص ها است. شاخص ها انواع دارند كه كاربرد هر يك به نحوه و شخص استفاده كننده وابسته ميباشد، در زير به تعدادي از آنها اشاره مي شود.
- مدل كنتريك- كرايمر[14]
- مدل كريك- هريس[15]
- مدل هينس[16]
- مدل اي.پي.سي[17]
- مدل تي.پي. ام[18]
6- مدل ماندل[19]
7- مدل تيلور[20]
8- شاخص ميلز[21]
9-شاخص هاي مك دوف[22]
10-شاخص فصلي[23]
11-شاخص هاي انسيتيو بروكلين
12-شاخص هاي اداره ملي تحقيقات اقتصادي[24]
ب- توابع توليد[25]
منظور از تابع توليد تعيين رابطه بين داده هاي يك واحد توليدي و ستاده يا محصول آن است توابعي مانند توابع كاب، داگلاس، CES و غيره.
ج- روش داده- ستاده[26]
جدول داده- ستاده به عنوان يكي از بنيانهاي تحليل اقتصادي و يكي از ابزارهاي مورد استفاده در برنامه ريزي هاي اقتصادي مقبوليت دارد، يكي از جدولهاي مشتق شده از جدول داده- ستاده به نام معكوس لئنتيف شناخته ميشود. اين تكنيك بيشتر در سطح ملي و صنعت استفاده شده است و براي استفاده در سطح سازمان كمتر استفاده شده است.
د- روش مطلوبيت
مفهوم اين روش براي اندازه گيري بهره وري توليد شده توسط استوارت بوجود آمد كه براساس تعريف او از بهره وري كه عبارت است از «نسبت عملكرد مطلوب اهداف سازماني به تمامي پارامترهاي داده» استوار شده است. براي مثال اگر ايجاد سود هدف يك سازمان باشد سطح سود به دست آمده مربوط به تمامي تلاشهاي موسسه بيانگر سطح بهره وري آن است.
هـ- روش سرو- سيستم
هرشاور و راش[27] يك مدل سرو- سيستم را براي بهره وري كارگران ارائه نمود. براي اين منظور آنها بهره وري را مربوط به داده در خلال يك فرايند تبديل تعريف نمودند. چون اين مدل داراي سيستم پوياي بازخور مي باشد به آن سرو- سيستم گفته مي شود.
اين مدل براي اندازه گيري بهره وري موسسه به صورت عددي كمكي نمي كند ولي براي شناخت عوامل موثر بر بهره وري يك نهاده به صورت جزئي ميتواند مفيد باشد.
و- رويكرد ماتريسي
ديويت[28] اين فن كمي اندازه گيري بهره وري مديريت را ارائه نموده است. در اين روش از ماتريسها بعنوان ابزار ارزيابي استفاده مي شود.
در اين روش ارزيابي مديريت بر مبناي سه مورد زير صورت مي گيرد:
- عملكرد مديريت سازمان
- ارتباط بين عملكرد سازمان ومنابعي كه براي دسترسي به اين عملكرد استفاده شده است.
- وضعيت سازمان در محيط رقابتي است.
فرض اساسي در اين روش اين است كه عملكرد يك موسسه مستقيما تحت تاثير مديريت آن است و بنابراين مي توان اندازه گيري كمي مديريت را در واژههاي عملكرد سازمان بيان نمود.
ز-رويكرد نسبتهاي مالي
مديران اغلب از نسبتهاي مالي براي سنجش بهره وري موسسات استفاده ميكنند، در سالهاي اخير پيشنهاد شده است كه اندازه گيري بهره وري بعنوان منعكس كننده سلامت مالي موسسه مطرح گردد كه در اين رابطه مدلهاي كلد[29] و آگارول[30] قابل ذكر است.
ح- رويكرد بودجه بندي سرمايه
مائو[31] استفاده از تكنيك بودجه بندي سرمايه در اندازه گيري بهره وري سرمايهگذاري عمومي را نشان داد. از آنجا كه اين روش بيشتر در مورد سرمايه گذاريهاي عام المنفعه كاربرد دارد، ارتباط زيادي با بحث عام اندازه گيري بهرهوري در سطح سازمان ندارد. (26)
[1] - Measurment
[2] - Residum
[3] - Unkown
[4] -Index Approach
[5] -Production function Approach
[6] - In put- Output Approach
[7] - Utility
[8] - Servo- system
[9] - Array
[10] - Finaciak- Ratios Approach
[11] - Capital Budgeting Approach
[12] - Unit cost Approach
[13] - Index Apprcach
[14] -kendrick- creamer
[15] - Craig- Harris
[16] - Hines’s
[17] - American Productiuity Center (APC)
[18] - The Total Productiuity (TPM)
[19] - mundel’s
[20] - Taylot- Daivis
[21] - Mill
[22] - Magdoff
[23] - BLS
[24] -NBEr
[25] - Production vunction Approach
[26] -Input- output Approach
[27] - Hershaure &Ruch
[28] - Dewitt
[29] - Gold’s Model
[30] - Aggarwal’s Model
[31] - Mao
[یکشنبه 1400-03-02] [ 10:56:00 ب.ظ ]
|