ازدیدگاه یونگ، دین یك حالت خاص روح انسانی است كه بر طبق معنای اصلی كلمة دین در زبان لاتین می­توان آن را چنین تعریف كرد: دین، یك حالت مراقبت، تذكر و توجه دقیق به بعضی از عوامل مؤثر است كه بشر نام «قدرت قاهره» را به آن اطلاق می­کند (کویینگ، 1380). در واقع، دین و دینداری حقیقتی است كه پیوسته با بشر بوده و شالوده زندگی وی را تشكیل می­دهد. راش، پدر روان­پزشكی آمریكا اظهار نموده، مذهب آن قدر برای پرورش سلامت روان آدمی اهمیت دارد كه هوا برای تنفس (شهبازی، 1375). ویلیام­جیمز(1359) نیز بیان می­کند که ایمان یكی از قوایی است که بشر به كمك آن زندگی می­كند و نبودن آن در حكم سقوط بشر است. وی همچنین بیان داشته است كه مؤثرترین داروی شفابخش نگرانی­ها، ایمان و باور دینی و معنویت است و می­تواند به انسان در اداره و تنظیم هیجانات کمک کند. اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روز افزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده، هوش معنوی یکی از این مفاهیم است که مورد توجه و علاقه جهانی روان­شناسان قرار گرفته است. پیشرفت علم روان­شناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است، نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته­ها و نیازهای مادی قدعلم کنند و اهمیت بیشتری بیابند. چنین به نظر می­رسد که مردم جهان، بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند و روان­شناسان و روان­پزشکان نیز به طور روز افزون در می­یابند که استفاده از روش­های سنتی و ساده، برای تنظیم هیجان و درمان اختلالات روانی کافی نیست (وست، 1999؛ شهیدی و شیر افکن،1383). هوش معنوی در مورد چگونگی رفتار و تصمیم­گیری عملی ماست و آنچه در دنیای پر استرس امروز در تعامل با افراد و شرایط سخت انجام می­دهیم، هوش معنوی ما را در به کار بردن منابع عمیق درونی که از قابلیت مراقبت و قدرت تحمل و تطبیق حاصل می­شود یاری می­رساند. هوش معنوی برای فهمیدن معنای رویدادها و شرایط و ساختن معنا برای کارها و تنظیم هیجان از طریق شناخت ضروری است (آمرام، 2007).

 

نقش مهم تنظیم هیجان در سازش با مسائل تنیدگی­زا موضوعی است که اهمیت آن را پژوهش­های متعددی که در این حوزه صورت گرفته، نشان می­دهد (گرانقسکی و کریج، 2006). تنظیم هیجان موفق همراه با دستاوردهای مثبت می­باشد، دستاوردهایی چون رشد صلاحیت­های اجتماعی (آیزنبرگ، 2000) و سلامتی به كارگیرنده تنظیم هیجان و در مقابل، هیجان تنظیم نشده با اشكال برجسته آسیب­های روانی همراه است، مثلا گفته شده كه عدم تنظیم هیجان می­تواند منادی رفتارهای مشكل آفرینی همچون خشونت باشد (دیلون، ریچی، جانسون و لابار، 2007). تنظیم هیجان نقش برجسته­ای در تحول و حفظ اختلالات هیجانی دارد و حیطه گسترده­ای از هوشیار و ناهوشیار، فیزیولوژیكی و رفتاری و فرایندهای شناختی را شامل می­شود (گراس و مونز، 1995). فرایندهای شناختی می­توانند به ما كمك كنند تا بتوانیم مدیریت یا تنظیم هیجان­ها و یا عواطف را بر عهده بگیریم تا از این طریق بر مهار هیجان­ها بعد از وقایع اضطراب­آور و تنیدگی­زا توانا باشیم (گرانقسکی، کریج و اسپین هاون، 2001).

 

در این تحقیق زنان باردار به عنوان جامعه مورد پژوهش انتخاب شدند که علت آن اهمیت  وضعیت روانی مادر باردار در دوران بارداری و تاثیر بسزای آن بر سلامت جنین می­باشد. توجه نداشتن به وضعیت روانی مادر باردار می­تواند با عواقب وخیمی همراه باشد (بناری، پنتو، آهن، اینرسون و همکاران، 2004). بارداری یكی از حساس­ترین دوره­های زندگی زنان است و روابط جنسی و زناشویی در اثر تغییرات فیزیكی و روان­شناختی متعدد دوران بارداری دستخوش تغییر می­شود. عواملی نظیر تغییرات فیزیولوژیكی و آناتومیكی در زنان باردار، كنار گذاردن فعالیت جنسی و ترس از آسیب به جنین و … تأثیر منفی بر زنان گذاشته و در نهایت بهداشت روانی خانواده را برهم می­زند (رید، 2004). حاملگی برای زن باردار و خانواده­اش رخداد ویژه می­باشد. در این دوران زن باردار با تغییرات جسمی و روانی زیادی روبه­رو می­گردد و در صورتی كه خود را با این تغییرات منطبق ننماید، و هیجاناتش را تنظیم نکند استرس زیادی به او وارد می­شود. نگرانی و استرس بالا در طی دوران بارداری می­تواند پیامدهای درازمدتی برای جنین داشته باشد، تنش درون رحمی موجب نارسایی و زایمان زودرس و بیماری­های كرونری در بزرگسالی می­باشد (سولچینی، 2003). سطح بالای استرس مادر در اواخر دوران بارداری با كاهش تكامل ذهنی در 2 سالگی همراه است (گرین، کیفتسیوس، استام و اسنودن ، 2003). همچنین شانس كم وزنی هنگام تولد در مادران دارای مواجهه با استرس هیجانی چند برابر بیشتر از مادران دیگر است (برورز، ون، و بار، 2001). در اینجا به کار بردن راهبردهای شناختی هیجان ضرورت دو چندان می­یابد. همچنین، تحقیقات نشان داده است كه راهبردهای تنظیم هیجان با پریشانی روان­شناختی مرتبط بوده (گرنفسكی و كریج، 2009)، سازگاری بعدی فرد را پیش­بینی می­كند و تمركز بر راهبردهای تنظیم هیجان می­تواند در پیش­بینی و درمان مشكلات روانی، موثر باشد (بركینگ، اورث، ووپرمن، مهیر و كاسپر، 2008). ما در این پژوهش می­خواهیم ببینیم که آیا به کارگیری هوش معنوی و عمل به باورهای دینی می­تواند از راهبردهایی باشند که به تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار کمک ­کنند.

 

[1] Garnefski, N.

 

[2] Kraaij, V.

 

[3] Gross, J. J.

 

[4] Oschner, K. N.

 

[5] Morris, A .S.

 

[6] Silk, J. S.

 

[7] Steinberg, L.

 

[8] Mayors, S.

 

[9] Robinson, L. R.

 

[10] Peacok, J. R.

 

[11] Poloma, M. M.

 

[12] Amaram, Y.

 

[13]  Psychology of religion

 

[14] Halama, P.

 

[15]  Strizence, M.

 

[16] King, D.B.

 

[17] Zohar, D.

 

[18]  Marshall, I.

 

[19] Seligman, M.

 

[20]Kim, Y.M. & Others

 

[21]Mcnulty, K. & Others

 

[22] Lara, M.A.

 

[23] Le, H.N.

 

[24] Letechipia, G.

 

[25] Hochhausen, L.

 

[26] Huizink, A.C.

 

[27] Mulder, E.

 

[28] Medina, P.G.

 

[29]Buitclaar, G. H.

 

[30] Nevrose

 

[31] Depression

 

[32] Anxiety

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

[33] Phobia

 

[34] Obssessive-compulsive

 

[35]Harris, B.

 

[36] Lovett, L.

 

[37] Smith, J.

 

[38] Read G.

 

[39] Molavi, H.

 

[40] Movahedi, M.

 

[41] Bengr, M.

 

[42] Bennett, R.

 

[43]  Brown, L.

 

[44] Cunningham, F.

 

[45] Kenneth, J.

 

[46] Hauth, C.

 

[47] Kioulos, K.

 

[48] Espindula, J.A.

 

[49] Valle, E.R.

 

[50] Bello, A.A.

 

[51] Jung

 

[52] Koeing

 

[53] Rush

 

[54]William  James

 

[55] West, E. W.

 

[56] Eisenberg, N.

 

[57] Dillon, D. G.

 

[58] Ritchey, M.

 

[59] Johnson, B.D.

 

[60] La-Bar, K.S.

 

[61] Gross, J. J.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...