اگر مفرد بودن این نام ها را دلیل بر اعتقاد ایرانیان قبل از اسلام بر یگانه خداوند ندانیم حداقل می توان گفت که ایرانیان همانند اعراب بت پرست نبوده اند بلکه خداوند را پرستش می کرده‌اند و پرستش خداوند و قبول خالق لازمه ی پذیرش یگانگی پروردگار می‌باشد که در قبل به آن اشاره شد .

 

نا گفته نماند که در ابتدای شاهنامه در زمان پادشاهی کیومرث و هوشنگ و طهمورث ، فردوسی خیلی کم در ابیات و اشعار خود از نام های مختلف پروردگار استفاده ‌کرده‌است . پروردگار را با نام های ایزد – یزدان و جهان آفرین بیشترین نام برده است شاید مهم ترین دلیل این مهر پرست بودن مردم آن زمان بوده است البته در زمان هوشنگ با پیدایش آتش هوشنگ آتش را قبله قرار می‌دهد و اینگونه بیان می‌کند که آتش هدیه ی پروردگار است و انسان خردمند باید آن را پرستش کند

 

( ۱ ){که او را فروغی چنین هدیه داد .

 

{همین اتش آنگاه قبله نهاد .

 

( ۲ ) بگفت فروغی است این ایزدی پرستید باید اگر بخردی ( شاهنامه ۶ )

 

اگر شاهد مثالی بر یگانه پرستی ایرانیان قبل از اسلام از ابیات شاهنامه بخواهیم تنها همین یک بیت که هم بر یگانه پرست بودن و هم بر اعتقاد و بر معاد دلالت می‌کند .

 

( مکافات این هر دو بد بهردو سرای بیابید از دادگر یک خدای شاهنامه ص ۲۲ )

 

پیدایش بت پرستی :

 

مورخین معتقدند که بت پرستی در زمان طهمورث دیوتبد آغاز شد و آن بدین صورت آغاز کردید که به سبب شیوع یک بیماری مهلک بسیاری از مردم مردند . در آن زمان هر که شخص عزیزی را از دست می‌داد شمایلی از او را در دست می کرد و مجسمه ای از او می ساخت و آن را در خانه نگه داری می نمود این کار جرقه ای برای شروع بت پرستی و دوری از یگانه پرستی شد .

 

(( بت پرستی در زمان و عهد او پیدا شد و سبب این بود که بیماری مهلکی در ایران شیوع یافت ، خلقی کشیر در فنا افتاده اند ، لاجرم هر که را عزیزی ازا حباب و قارب در گذشتی برای تسلیت خاطر تصویر او را ساخته در خانه نگه داشتی ، تا رفته رفته این رسم منجر به پرستش اصنام شد .. ))

 

( تقویم تاریخ سیاسی ایران ص ۲۰ )

 

همچنین مورخین در رابطه با این طهمورث اختلاف نظر دارند گروهی معتقدند که خدا پرست بود در شاهنامه نیز چنین آمده است امّا گروهی بر این عقیده اند که او بت می پرستید که ظاهرأ این مطلب به واقع نزدیک تر باشد و با توجه ‌به این مطلب که فردوسی در دوره ی پادشاهی او کمتر نام خدا را به کار برد ، شاید همین موضوع باشد .

 

(( پس طهمورث پادشاهی جهان بگرفت و مغان گویند که بت پرستید . دروغ گویند که او خدای را پرستید و بر دین ادریس بود )) . ( تقویم سیاسی ایران ص ۱۸ )

 

در این دو بیت نام پروردگار را فردوسی آورده است :

 

۱ – چنین گفت کاین نیایش کشید جهان آفرین را ستایش کنید

 

۲ – بفر جهاندار بسته میان بگردن برآورده گرز گران

 

معانی مختلف کلمات خدا و خدیو در شاهنامه :

 

اولین معنایی که این دو کلمه در اشعار فردوسی دارند همان پروردگار و خداوند متعال است در بسیاری از این اشعار با این معنا به کار رفته اند .

 

مانند :

 

امّا در بعضی از ابیات معنای دیگری نیز دارند .

 

به عنوان مثال کلمه ” خداوند ” در بعضی ابیات معنا و مفهوم ؛ صاحب را دارد مثلاوقتی گفته می شود خداوند رخش یعنی صاحب رخش البته اصل این کلمات ” خدا و خداوند ” از کلمه ی خودتان به معنای صاحب گرفته شده است به همین خاطر در بعضی ابیات معنای صاحب را می‌دهد و از آنجایی که ما پروردگار عالم را صاحب تمام هستی می‌دانیم او را با این نام یعنی خدا و خداوند در زبان فارسی نام می بریم .

 

کلمه ی دیگری که معنای متفاوتی دارد کلمه ی ” خدیو ” می‌باشد که در بعضی از ابیات منظور خداوند است مانند کیهان خدیو یعنی پروردگار جهان « بریده دل از ترس کیهان خدیو » و گاهی نیز معنای پادشاه را نیز می‌دهد مانند اینکه گفته شود که « اینک تویی این جهان را خدیو » یعنی هم اکنون تو پادشاه این کشور یا جهان هستی البته در فرهنگ معین نیز همین دو معنی ، یعنی ، پادشاه و خداوند آمده است .

 

انحراف جمشید :

 

بعد از طهمورث پادشاهی ایران به جمشید رسید جمشید نیز در ابتدا ره عدل و یگانه پرستی را پیش گرفت ولی دچار کبر و غرور شد و از راه پروردگار جدا شد و ره شیطانی را پیشه کرد و خداوند نیز او را مجازات کرد بدرستی می‌دانیم که در اسلام کبرو غرور ناپسند است و هر گاه این آفت به جان مسلمانی افتد اعمال نیک او را تباه خواهد کرد و در این رابطه نیز روایات فراوانی نیز داریم .

 

علت نابود شدن جمشید در شاهنامه نیز گرفتار شدن او که کبر و غرور بیان شده است و همین کبر وتمنی کردن جمشید پادشاه بزرگ و معروف افسانه ای ایران را نابود کرد به گونه ای که با خواری تمام جان داد .

 

(( جمشید پس از آنکه چندین سال سلطنت کرد گرفتار غرور و گردید و ….. ))

 

( تقویم تاریخ سیاسی ایران ص ۲۱ )

 

کبر و غرور جمشید به جایی رسید که ادعای خدایی نمود .

 

جز از من که برداشت مرگ از کسی و گر بر زمین شاه باشد بسی

 

شما را زمن هوش و جان در تن است به من نگرور هر که اهریمن است ( شاهنامه ص ۸ )

هنگامی که جمشید تمنی کرد و ادعای پروردگاری نمود . کارا و درگون گردید و با درگرگونه شدن کار جمشید فره نیز از کاسته شد تا کار بدان جا رسید که پروردگار ضحاک را بر او چیره کرد و پادشاهی به آن بزرگی بعد از چند دهه رنج و سختی گرفتار چنگال شوم دشمن ناپاک گردید و با ذلت تمام در دیاری غریب جان به جا آفرین تسلیم کرد .

 

تمنی چون پیوست با کردگار شکست اندر آورد و برگشت کار

 

همی کاست زو فره ایزدی برآورده بر روی شکوه بدی ( شاهنامه ص ۸ )

 

***

 

چو ضحاکش آورد نامه به چنگ یکایک ندادش زمانی درنگ

 

به ارده مرا و را بدونیم کرد جهان را از او پاک و بی بیم کرد

 

با توجه به ابیات فوق و داستان مکتوب در شاهنامه چنین می توان دریافت که از آنجایی که جمشید ترک یگانه پرستی کرد و خود را شریک باری تعالی قرار دارد و ادعای خدایی نمود و از طرفی دیگر گرفتار کبر و غرور شد ، او مرتکب دو گناه بزرگ گردید اولین گناه او شرک و گناه دیگر کبر و غرور بود و به همین واسطه خداوند متعال او را مجازات نمود .

 

از آنجایی که خود را شریک پروردگار قرار داد خداوند مقام و منزلت او را از او سلب نمود و از این راه یگانه بودن خود را به دیگران فهماند و همچنین بر جمشید تا بداند که دو برابر باری تعالی قدرتی ندارد و تنها با اراده ی اوست که توانایی انجام کارها را دارد و تکیه بر تخت پادشاهی زده است این مقام تنها از جانب پروردگار به او داده شده است .

 

و از آنجایی که کبر کرد خداوند او را در عالم هستی چنان خوار گردانید که هیچ حکان و مأوایی نداشت و نتوانست در دیار خود زندگی کند و در دیار غربت بعد از چند سال زندگی پنهانی و پر دردسر ، سرانجام گرفتار چنگال خصم گردید و با خواری طعم مرگ را چشید تا مایه ی عبرت دیگران گردد . که انسان در برابر قدرت پروردگار ناتوان است و چیزی برای به وجود آوردن کبر و غرور ندارد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...