“
۲-۱-۲-۴- اشتراک و توزیع دانش[۱۷]
باید بر این واقعیت تأکید کرد که توزیع دانش فقط توزیع مکانیکی دانش بسته بندی شده از نقطه هماهنگ سازی مرکزی نیست. برعکس: دانش کالایی است که اغلب فقط از طریق مبادلات فردی بین اشخاص قابل اشتراک است.[۱۸] اشتراک و توزیع دانش هم میتواند به معنی فرایند مستقیم و متمرکز توزیع دانش بین گروه خاصی از کارکنان باشد و هم به معنی انتقال دانش بین افراد، یا درون تیمها و یا گروههای کاری باشد (خورشید، ابراهیمی، ۱۳۸۹). به اشتراک گذاشتن دانش شامل هماهنگی، تجمیع، دسترسی و بازیابی دانش[۱۹] میشود (قلیچ خانی، ۱۳۸۸).
۲-۱-۲-۵- مدیریت دانش
تعاریف علمی متعدد یا حتی متناقضی برای مدیریت دانش، در منابع معتبر مختلف میبینیم. نکته جالب اینجا نهفته است که تمامی این تعاریف درست است ولی هیچ یک کامل نیست. ارائه یک تعریف کامل از مدیریت دانش نه امکان پذیر است نه منطقی، چرا که هر سازمانی از دیدگاه منطق خود به مدیریت دانش مینگرد و بر پایه تعریف خاصی از دانش، مدیریت آن را نیز تعریف میکند. در زمینه مدیریت دانش دو دیدگاه واگرا وجود دارد که هریک در درک مفاهیم و همچنین پیاده سازی مدیریت دانش، نگاههای متفاوتی را به دنبال دارد. این دو دیدگاه عبارتند از:
۱) دیدگاه متمرکز بر فناوری اطلاعات و ۲) دیدگاه متمرکز بر کارکنان.
دیدگاه متمرکز بر فناوری اطلاعات بر ساخت نظامهای اطلاعاتی متمرکز است و به درگیر ساختن متخصصانی که با کامپیوتر و علوم اطلاعاتی آشنایی دارند، گرایش دارد. این رویکرد بر این مفهوم دلالت دارد که دانش، موجودیت و یا محصولی است که باید به طور مستقل از منبع آن، شناسایی، طبقه بندی، ذخیره و توزیع شود. در این دیدگاه، روشهای بسیاری برای بازنمایی دانش توسط محصولات و مصنوعات وجود دارند که غالبا شامل مستندات میگردند اما از طریق نمادها، نقشها، تصاویر و آیکونها نیز نشان داده میشوند.
از سوی دیگر دیدگاه متمرکز بر کارکنان بر ارزیابی و توسعه مجموعه پیچیدهای از مهارتها و فنون پویا، که متغیر هستند، تمرکز میکند. متخصصان این زمینهها عموما از سوابقی در علوم مدیریتی یا اجتماعی برخوردارند. این سوابق و پس زمینهها باعث میشود که در این دیدگاه بر دانش، بیشتر به عنوان یک فرایند تکیه شود. رویکرد مذبور به دنبال راههایی برای تشویق، واسطه گری و فعال کردن تبادل دانش با تأکید بر ابزارهای ارتباطی و تعامل است و دانش را در رابطه با منبع آن، یعنی کارکنان در نظر میگیرد (اخگر، جهانیان، ۱۳۸۹).
در عصر تحولات و تغییرات سریع، سازمانهایی در جرگه مؤسسات موفق قرار میگیرند که مرتبا دانش جدید تولید نموده، آن را در سطح سازمان گسترش داده و با سرعت زیاد از آن در محصولات و خدماتی که ارائه میدهند استفاده کنند. به همین دلیل بود که در دهه ۹۰ میلادی مهندسی فرایند با تکامل خود نام مدیریت دانش بر خود نهاد (اخوان، باقری، ۱۳۸۹).
بر اساس مباحث مطرح شده، میتوان مدیریت دانش را اینطور تعریف کرد: توانایی سازمان در استفاده از سرمایه معنوی (تجربه و دانش فردی نزد هر فرد) و دانش دسته جمعی، به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرایندی شامل تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری. مدیریت دانش فرایند خلق ارزش از داراییهای نامحسوس سازمان میباشد. داراییهای نامحسوس همچنین به عنوان سرمایه معنوی، شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی یا سرمایه مشتری میگردد. سرمایه انسانی، قدرت مغز و معلومات کارکنان در سازمان میباشد. سرمایه ساختاری نیز به داراییهای معنوی اطلاق میشود که نمیتواند به آسانی توسط کارکنان به خانه برده شود (لیبوویتز[۲۰]؛ ۱۹۵۷).
پرز[۲۱] در سال ۱۹۹۹ مدیریت دانش را گردآوری دانش و قابلیتهای عقلانی و تجربیات افراد یک سازمان و ایجاد قابلیت بازیابی آن ها به عنوان یک سرمایه سازمانی تعریف میکند. کینگ[۲۲] (۱۹۹۹) مدیریت دانش را فرایند خلق، سازماندهی، اشاعه و حصول اطمینان از درک اطلاعات مورد نیاز برای انجام یک کار میداند.
به طور خلاصه مدیریت دانش توانایی خرد جمعی در افزایش پاسخ گویی و نوآوری است. درک سه نکته اساسی از این تعریف بسیار مهم است. اول اینکه دانش (خرد جمعی) به هم مرتبط است و در آن مجموعهای از تجارب و دیدگاه های مختلف وجود دارد. دوم اینکه مدیریت دانش یک عامل شتاب دهنده (کاتالیزور) و تسهیل کننده[۲۳] است که مانند یک اهرم بین شرایط محیطی و محرکها عمل میکند. و سوم اینکه دانش در محیطهای بدون رویارویی (برخورد) قابل کاربرد است. بنابرین، تمایز مشخص بین مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش بسیار مهم است. هرکدام از آن ها در موفقیت سازمان مهم بوده ولی هرکدام نیازهای مختلف و رویکردهای متفاوت را میطلبند. مدیریت اطلاعات شامل پاسخهای از پیش تعیین شده به محرکهای پیشبینی شده است. مدیریت دانش شامل پاسخهای نوآور و خلاق به فرصتها و چالشهای جدید است. در کسب و کار پاسخهای طراحی شده به محرک کنترل شده میتواند از طریق رویکردهای سنتی فناوری اطلاعات، به صورت خودکار باشد. راه حلهای مبتنی بر دانش با این حال بر روی کاربرد پاسخهای خلاقانه جدید در یک محیط کاری متنوع تمرکز دارد (سیف اللهی، داوری، ۱۳۸۸).
۲-۱-۲-۶- مدلهای مدیریت دانش
از آنجا که تاکنون مدل مدیریت دانشی که مورد توافق همگان باشد موجود نیست، لازم است تا ضمن آشنایی با مدلهای ارائه شده در این زمینه، بر حسب مورد و متناسب با موضوع مورد نظر، از آن ها بهره جست. دستهبندی مدلها به دو گونه است: یکی از نظر دیدگاهی که زمینه ساز مدلهاست و دیگری با توجه به مراحل فرآیندی مدلهای ارائه شده میباشد.
رده بندی مدلها:
“کاکا بادسه و همکارانش[۲۴]” در مقالهای با نام “مرور ادبیات مدیریت دانش” به چهار گروه از مدلهای دانش به شرح زیر اشاره دارند:
۲-۱-۲-۶-۱- مدل شبکه[۲۵]
در این نوع از مدلها، تمرکز بر روی ارتباطات، کسب، تسهیم و انتقال به طریق تبادل اطلاعات افقی است. دانشهای مهم در شبکهای متشکل از افراد که به وسیله ابزار مختلف به هم میپیوندند، نهفته است و آگاهی از این بینشها و اطلاعات، خارج از گروهها و تیمهای رسمی، عاملی کلیدی به شمار میرود. در این نگرش، ساختن روابط اجتماعی، سرمایه اجتماعی و قائل بودن روابط متقابل، به عنوان کار و فعالیت اصلی دانش، مورد توجه قرار گرفته است.
۲-۱-۲-۶-۲- مدلهای شناختی[۲۶]
دانش در حقیقت دارایی سازمان است که نیاز به دستیابی دقیق، بیان، ذخیره، اندازه گیری، نگهداری و انتشار کنترل شده دارد. ایجاد ارزش از طریق کاربرد متوالی بهترین روشهای حاصل و نیز پرهیز از خطاهای نا آشکار ریشه یابی شده و به همراه بهره بردن از درسهای آموخته شده به دست میآید. در این نگرش بر روی استفاده دوباره، تکثیر، استانداردسازی و حذف روشهای قدیمی که کارایی خود را از دست دادهاند، تمرکز میشود.
۲-۱-۲-۶-۳- مدلهای انجمنی / ارتباطی[۲۷]
“
[دوشنبه 1401-09-21] [ 10:12:00 ب.ظ ]
|