کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



از آنجا که خودكارآمدي عبارت از قضاوت فرد از خود در مورد توانايي انجام یک عمل ويژه است(پندر و همکاران[1]، 2006). از این منظر، حس خودكارآمدي­بالا باعث تلاش، مقاومت و انعطاف بيشتري مي­شود و افراد با خودكارآمدي بالا قادرند به طور مؤثري از رويدادهاي زندگي خود تأثير گرفته و نسبت به كساني كه خودكارآمدي پايين تري دارند، انتظار موفقيت بيشتري دارند. همچنین، از جمله عواملي كه به ارتقاي سلامت عمومي و کیفیت زندگی منجر مي شود، خودكارآمدي است. از نظر بندورا، خودكارآمدي تابع حالات جسماني است كه آن ها نيز به نوبه ی خود متأثر از حالات عاطفي شخص و به طور كلي كيفيت زندگي در تمام ابعاد آن است.  در این رابطه، هيجانات منفي مانند ترس، اضطراب، تنش و افسردگي سبب مي شود كه افراد در انجام وظايف، توانايي هاي خود را دست كم بگيرند كه اين در واقع مفهوم خودكارآمدي پايين است. خودكارآمدي پايين نيز باعث مي شود حالات روحي و رواني مانند خستگي، عصبانيت و درد و رنج در فرد به وجود آيد و منجر به نقصان كيفيت زندگي او شود(بندورا، 200، ص 120-36).  به گفته ی بندورا(1995) چهار منبع عمده یعنی موفقیت عملکرد، تجارب جانشيني، قانع سازی كلامي و انگيختگي فيزيولوژيكي و هیجانی براي خودكارآمدي وجود دارد كه احساس کارآمدی را افزایش می دهد:

1- روبرو کردن افراد با تجربیات موفقیت آمیز به وسیله ی ترتیب دادن هدف های دست یافتنی، موفقیت عملکرد را افزایش می دهد.

2- روبرو کردن افراد با الگوهای مناسبی که عملکرد موفقیت آمیز دارند، تجربیات جانشینی موفق را افزایش می دهد.

3- قانع سازی افراد را ترغیب می کند باور کنند که توانایی عملکرد موفقیت آمیز را دارند.

4- تقویت کردن برانگیختگی فیزیولوژیکی از طریق رژیم غذایی مناسب، کاهش استرس، و برنامه ورزشی توانایی مقابله کردن را افزایش می  دهد(به نقل از سیدمحمدی، 1386، صص462-460).

اين نشان مي­دهد كه تغيير درك احساس خودكارآمدي با بهره گرفتن از یك يا چندين منبع اطلاعاتي امكان پذير است. افرادي كه داراي خودكارآمدي بيشتري باشند، اهداف بالاتري را در نظرگرفته و متعهد تر شده و در نتيجه رفتار آنها مطلوب تر مي شود؛ در حاليکه افرادي كه خودكارآمدي پاييني دارند، نتيجه رفتار آنها مناسب نيست. همچنین خودكارآمدي مشخص مي كند كه افراد چگونه موانع را بررسي مي كنند. افرادي كه خودكارآمدي پاييني دارند به آساني در روبرو شدن با مشكلات متقاعد مي شوند كه رفتارشان بي فايده است و سريعاً دست از تلاش برمي دارند. در حاليکه افرادي كه خودكارآمدي بالايي دارند موانع را به وسيله بهبود و اصلاح مهارت هاي خود از سر راه برمي دارند و عدم اطمينان كمتري را تجربه مي كنند(بندورا، 2004، ص164-143).

در مجموع، نظریه ی شناختی-اجتماعی که بندورا مطرح کرده است، ریشه در یک باور در مورد عملکرد آدمی دارد که از طریق آن افراد دارای این نیرو هستند که به طور فعالانه در پیشرفت خود دخالت داشته باشند و می توانند به وسیله ی اعمالشان باعث شوند که رویدادها اتفاق بیافتند. کلید این احساس توانایی در این حقیقت است که رد میان دیگر فاکتورهای شخصی، افراد دارای خودباوری هایی[2]هستند که آنها را قادر می سازد مقداری از کنترل شان را بر روی احساسات، اندیشه ها و اعمالشان به کار بندند. بدین معنی که در آنچه مردم فکر می کنند، باور دارند و یا احساس می­ کنند بر روی چگونگی رفتارشان تاثیرگذار است(بندورا، 1986، به نقل از پاجاریز[3]، 2002). از نظر فیتزجرالد[4](1991) درك احساس خودكارآمدي از دو اصل مهم تشيكل شده است.  یکی از این دو اصل، انتظارات و دیگری اداراكات فرد از توانايي هايش براي انجام رفتار خاص و معتقد بودن به اين امر است كه انجام رفتار خاص منجر به يک پيش آگهي مناسب خواهد شد. افراد با تلاش زياد مي توانند انتظارات را تغيير دهند. از طرفي، انتظارات احساس خودكارآمدي جزئياتي مانند اهميت، قدرت، عموميت را بررسي مي كند و با تفسير دقيق آن مي توان فرآيند رفتاري را

[1] . Pender et al

[2] . Self belifs

[3] . Pajariz

[4] . Fitzgerald

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-03-02] [ 11:09:00 ب.ظ ]




خودكارآمدي، به عنوان يك مفهوم از مفاهيم يادگيري اجتماعي، اولين بار در سال 1997توسط بندورا مطرح شد(آلتو وهمکاران ، 1997، ص51). از نظر بندورا، خودكارآمدي: قضاوت افراد در مورد توانمندي هاي خود است و به احساس های کفایت، شایستگی، و قابلیت در کنار آمدن با زندگی اشاره دارد. بندورا (1986) در کتاب پایه های اندیشه و رفتار اجتماعی می گوید که انسان ها دارای یک نظام خود هستند که در کنترل اندیشه ها، احساس ها و کنش های مؤثر است. از نظر او رفتار و انگیزش انسان نیز در باورهایی است که انسان ها از خود دارند که این سازه ی کلیدی در کارکرد و کنترل شخصی فرد می باشد. همچنین، از نظر بندورا خوداندیشی، یگانه توانایی انسان در ارزیابی اندیشه و رفتار خود است. به نحوی که این خودارزیابی ها در برگیرنده ی دریافت های خودکارآمدی است. باورهای کارآمدی نیز علاوه براینکه بر الگوهای اندیشه و واکنش¬های هیجانی افراد اثر می¬گذارند، تعیین می¬کنند که انسان ها چه اندازه برای انجام کارهایشان زمان می گذارند، هنگام برخورد با دشواری ها تا پایداری می کنند، و آیا در برخورد با موقعیت های گوناگون چه اندازه انعطاف پذیر هستند. براین اساس، افرادی با خودکارآمدی پایین شاید باور کنند که وضع حل ناشدنی است. یعنی باوری که تنیدگی، افسردگی و دیدی باریک بینانه برای گره گشایی پرورش می دهد(رجبی 1385، صص-113-111).
از نظر بندورا، افرادی که احساس کارآمدی پایینی دارند، احساس می کنند که درمانده هستند و نمی توانند رویدادهای زندگی خود را کنترل کنند. آنها معتقدند که هرگونه تلاشی که می کنند بیهوده است. همچنین، وقتی آنها با موانعی روبرو می شوند، چنانچه تلاش مقدماتی آنها برای برخوردکردن با مشکل بی ثمر باشد، سریعاً قطع امید می کنند. برخی از این افراد که احساس کارآمدی پایینی دارند، حتی سعی نمی کنند با مشکل کنار بیایند. زیرا متقاعد شده اند که هر کاری که انجام می دهند، بی فایده است. بنابراین، احساس کارآمدی پایین می تواند بر انگیزش، سطح آرزوها، توانایی های شناختی و سلامت جسمانی تأثیر ناگوار بگذارد. برعکس، افرادی که احساس کارآمدی بالایی دارند، معتقدند که می توانند به نحو مؤثری با وقایع و موقعیت ها برخورد کنند. چون آنها انتظار دارند که در غلبه بر موانع موفق شوند، در کارها استقامت به خرج دهند، و اغلب در سطح بالا عمل می کنند. همچنین، این افراد مشکلات را به جای تهدید، چالش می دانند و فعالانه در جستجوی موقعیت های تازه هستند(شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی، 1386، ص460). در این رابطه، الساري خودكارآمدي را اعتقاد فرد به داشتن توانايي براي سازماندهي و انجام سلسله اقدامات لازم براي رسيدن به يك هدف خاص تعريف كرده است. به نظر وي يكي از عوامل مهم در ايجاد انگيزه فرد براي اقدام، عقيده ی او در توانايي¬اش براي اقدام و تأثيرگذاري است(به نقل از رفیعی فر و همکاران، 1392، ص64). برخی از صاحب نظران، خودکارآمدی را سازه ای بنیادی از خودپنداره ی افراد برمی شمرند که با باورهای افراد درباره ی توانایی های شان شناخته می شود(گارسیا و پنت ریچ ، 1996؛ به نقل از پاجارس ، 1996).
آنچه مسلّم است اینکه موفقيت انسان احتياج به تعهد، كارداني و پشتكار دارد. اين موارد از طريق خودكارآمدي حاصل مي شود(مایباک و مورفی ، 1995؛ به نقل از سعید و همکاران، 1390، ص18). همچنین، عقايد مرتبط با خودكارآمدي بر اهداف و آرزوها اثر مي گذارد و تشكیل دهنده پيامدهاي رفتار انسان مي باشد(شوایتزر و لوزینسک ، 2005، ص 159-139). از این منظر، احساس خودكارآمدي، يکي از مهمترين جنبه هاي اطلاعاتي در مورد خودمان است. اين اطلاعات مربوط به برآورد ما، شخصيت ما و احساس خودكفايي ما مي باشد. افراد با حداكثر احساس خودكارآمدي مي¬توانند به طور مؤثر با موقعيت ها برخورد كنند؛ به عبارتي شايستگي برخورد با موقعيت ها را دارا شوند(لفرانکوئیس ، 1991، به نقل از سعید و همکاران، 1390، ص18).
از تعاریف قبلی چنین برمی آید که خودكارآمدي، اطمينان خاطري است كه شخص درباره ی انجام فعاليت خاص احساس مي كند. اين مفهوم، ميزان تلاش و سطح عملكرد فرد را تحت الشعاع قرار مي دهد. زیرا در فرآيند تغيير رفتار، ارتقاي خودكارآمدي بسيار قابل اهميت است. تكرار در عملكرد، ساده كردن و تقسيم نمودن يك كار به مراحل كوچك، مي تواند در انجام هر مرحله از كار، فرد را خودكفا كند و در نهايت به خودكارآمدي كامل منجر شود(روزنستوک ، 1988).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ب.ظ ]




بیماری قلبی منجر به مشکلات تندرستی در افراد می شود. در طول یکسال 42  درصد از زنان و 24 درصد از مردان براثر حمله قلبی ناشی از آن از بین می روند. نارسايي قلبي يكي از شايع ترين اختلالات قلبي و عروقي است و به عنوان يك اختلال مزمن، پيش رونده و ناتوان كننده مطرح مي باشد. شيوع و بروز آن با افزايش سن بالا مي رود به طوري كه در آمريكا تقريباً يك درصد افراد بيشتر از 50 سال و حدود ده درصد سالمندان بالاي 80 سال مبتلا به نارسايي قلبي هستند. از طرفي پيشرفت در اقدامات درماني و جراحي سبب شده بيماراني كه از مرگ در اثر انفاركتوس قلبي جان سالم به در مي برند، متعاقباً به نارسايي قلبي مبتلا شوند(جارسما، هالفنس، تن و دیگران[1]، 2000). روند فزاينده نارسايي قلب ناشي از عوارض بيماري هاي عفوني، التهابي، عروقي و دريچه اي قلب نيز يك مشكل عمده بهداشتي و يك بيماري اپيدميك در ايالت متحده آمريكا محسوب مي شود به طوري كه در آمريكا5 ميليون نفر مبتلا به نارسايي قلبي بوده و سالانه حدود 500000 مورد جديد به اين رقم افزوده مي شود و انتظار مي رود در 30 سال آينده آمار موجود دو برابر شود( زمبروسکی، موزر، بات و دیگران[2]، 2005).

در ايران نيز طبق آماري كه مركز مديريت بيماري ها در سال 1380 منتشر كرده است، تعداد مبتلايان به نارسايي قلبي در 18 استان كشور 3337 در 100000 نفرجمعيت گزارش شده است.  طي يك بررسي در شهريور ماه سال 1377 در ايران، 25درصد از بيماران بستري در بخش هاي قلب دچار نارسايي قلب بوده اند(رهنورد، ذوالفقاری، کاظم نژاد و دیگران، 1384).

ناتواني قلب در خون رساني علايم متعددي نظير تنگي نفس، سرگيجه، آنژين صدري، ادم و آسيت را سبب مي شود. اين علايم منجر به عدم تحمل نسبت به فعاليت شده و تغييراتي را در سبك زندگي بيمار ايجاد مي كند كه بر رضايت و كيفيت زندگي وي تأثير مي گذارد. محدوديت هاي ايجاد شده همچنين وظايف شغلي، خانوادگي و زندگي اجتماعي بيمار را با مشكل مواجه كرده و سبب انزواي اجتماعي و افسردگي وي مي گردد (دندردال، تامپسون، میلس و دیگران[3]، 2005). مارتنسون، دراکوپ، کاناری و دیگران[4] (2003) نيز بيان مي كنند كه منبع اوليه افسردگي و كيفيت زندگي نامطلوب در اين بيماران به سبب وجود علايم متعدد فيزيكي ناشي از بيماري مي باشد. همچنين دندردال و دیگران بيان مي كنند شدت و تعدد علايم بيماري براي اين بيماران ماهيتي تهديدكننده داشته و احساس قريب الوقوع بودن مرگ سبب بروز اختلالات خلقي مي گردد. اضطراب، ترس، نگراني و اختلالات خلقي نهايتا سبب عدم بهره مندي از خواب مناسب مي شود (دندردال و دیگران، 2005). علايم فيزيكي ناشي از بيماري و عدم تحمل فعاليت، موجب انزواي اجتماعي و همچنين اختلال در روابط جنسي بيماران شده و در نتيجه نقش هاي بيمار در زندگي خانوادگي و اجتماعي را تغيير و نهايتاً رضايتمندي آن ها را از زندگي كاهش مي دهد. علاوه بر اين نياز به مصرف بعضي از داروها نظير ديورتيك ها[5]، در روابط اجتماعي بيمار اختلال ايجاد كرده و به نوعي كيفيت زندگي آن ها را در بعد اجتماعي متأثر مي سازد(زامبروسکی و کنتیکی[6]، 2003).

عکس درباره افسردگی Psychological depression

همچنين عدم تحمل فعاليت موجب مي شود اين بيماران در انجام فعاليت هاي معمول زندگي استقلال خود را از دست داده و در مراقبت از خود به ديگران وابسته شوند،  لذا كيفيت زندگي خانواده اين بيماران نيز تحت تأثير قرار مي گيرد (مولی، جونستون و ویتهام[7]، 2005). مطالعات متعددي نيز نشان داده است كه بيماران مبتلا به نارسايي قلبي از كيفيت زندگي مطلوبي برخوردار نيستند. تیزدل، سگال و ویلیامز(2003) طي پژوهشی مشخص نمودند كه عملكرد فيزيكي ضعيف و افسردگي، كيفيت زندگي نامطلوبي را در اين بيماران سبب مي شود.  همچنين در پژوهشی كه توسط ریدینگر، دراکوپ، بریچت و همکاران[8] (2001) انجام يافت، مشخص گرديد كه زنان مبتلا به نارسايي قلبي در مقايسه با زنان مبتلا به ديگر بيماري هاي مزمن كيفيت زندگي پايين تري دارند. جوهانسون، دال استروم و براستروم[9] (2006) نيز طي تحقيقي نشان دادند بيماران مبتلا به نارسايي قلبي[10] در مقايسه با مبتلايان ساير بيماري هاي مزمن نظير بيماري هاي مزمن انسدادي ريه، آرتريت[11]، آنژين ناپايدار[12] و بيماران با سابقه سكته قلبي ازكيفيت زندگي پايين تري بهره مند هستند. كيفيت زندگي مفهومي مرتبط با رشته پرستاري بوده و پرستاران همواره در جهت ارتقاي آن كوشيده اند. آن ها با ارايه خدمات درماني و مشاركت در تحقيقات پرستاري سعي در بهبود كيفيت زندگي بيماران داشته اند (کینگ و هیندس[13]، 1998). از آن جا كه اين بيماري بر كل ابعاد زندگي بيمار يعني شرايط جسمي، رواني و اجتماعي تأثيرمي گذارد، پرستاران بايد با كسب اطلاعات جامع از كيفيت زندگي بيماران، برنامه ريزي هاي دقيق تري را انجام دهند(دندردال، تامپسون، میلس و دیگران، 2005). عليرغم وجود سابقه تحقيقات متعدد در خصوص كيفيت زندگي بيماران مبتلا به نارسايي قلبي، پيچيدگي و گستردگي تعاريف و ابعاد كیفيت زندگي اهميت انجام پژوهش هاي نو در موضوع مورد بحث را بيش از پيش نمايان مي سازد (کینگ و هیندس، 1998).

شيوع بيماري هاي قلبي عروقي مخصوصا بيماري قلبي كرونري، به شدت در چين، هند، پاكستان و خاورميانه و از جمله ايران در حال افزايش است.  در ميان كشورهاي توسعه يافته، ميزان هاي مرگ ناشي از بيماري هاي قلبي عروقي در ميان كشورهاي استقلال يافته شوروي سابق بيشترين، در ايالات متحده و ار وپاي غربي متوسط و در ژاپن كمترين است (کاسپر، برندوال، فایوسی و دیگران[14]، 2005). سازمان بهداشت جهاني اظهار مي دارد كه بيش از 50 درصد از مرگ ها و ناتواني هاي ناشي از بيماري هاي قلبي و سكته مغزي، كه با همديگر هر ساله بيش از12 ميليون نفر را در سرتاسر جهان مي كشند، مي تواند با تركيبي از تلاش هاي ملي و اعمال فردي موثر و ارزان و ساده، با كاهش عوامل خطر اصلي مثل فشار خون بالا، كلسترول بالا، چاقي و سيگار، برطرف گردد. از آنجا كه پيشرفت بيماري قلبي عروقي به آساني متوقف مي شود، مزاياي اكثر اين مداخلات تركيبي مي توانند در عرض 5 سال اول اجرا به دست آيند. اگر هيچ اقدامي جهت بهبود سلامت قلبي عروقي صورت نگيرد و روند كنوني ادامه يابد، اين سازمان تخمين مي زند تا سال 2020 در سراسر جهان، 25 درصد از سال هاي سلامت زندگي به دليل بيماري قلبي عروقي از دست خواهد رفت و بيشتر اين رقم مربوط به كشورهاي در حال توسعه است(سایت سلامت جهانی، 2007). موج همه گيري بيماري هاي قلبي عروقي در كشورهاي در حال توسعه در ابتدا افراد مرفه تر را تحت تاثير قرار داد، اما با پيشرفت همه گيري، اين روند اجتماعي معكوس شد و افرادي كه از نظر اجتماعي اقتصادي در سطح پايين تري بودند مستعد آسيب پذيري بيشتري شدند. مطالعات انجام شده در برخي از كشورهاي در حال توسعه نشان داده است كه فقيران نسبت به ثروتمندان در معرض خطر بالاتر حمله قلبي قرار دارند. همچنين، فقيران دسترس  كمتري به خدمات بهداشتي داشته و عوامل خطر آنها در زمان مناسب تشخيص داده نشده و در نتيجه درمان موثري را دريافت نمي كنند. بنابراين، غفلت از همه گيري بيماري هاي قلبي عروقي بي عدالتي بزرگي در حق كشورها و مردمان فقير است (ردی[15]، 2004) مطالعات انجام شده در سال 1382 در ايران نشان مي دهد كه بدون در نظر گرفتن تلفات ناشي از زلزله بم، تعداد 320204  مورد مرگ واقع شده است كه اولين علت از نظر تعداد، مرگ ناشي از بيماري هاي قلبي-عروقي است و پس از آن حوادث و سوانح غيرعمدي قرار دارد. در همين سال تعداد موارد مرگ ناشي از بيماري هاي قلبي عروقي براي مردان 72682  و براي زنان 62068 و در كل 134750  مورد بوده است (نقوی، 1383).

عکس مرتبط با اقتصاد

بيماري عروق كرونر قلب در اثر تنگي و انسداد عروق كرونر، عروقي كه خون سرشار از اكسيژن را به قلب مي رسانند، به وجود مي آيد .اين بيماري يكي از عامل هاي اصلي مرگ و مير در جهان محسوب مي شود (سارافينو[16]، 2002.، سماوات و حجت زاده، 1384).

افسردگی، اضطراب، رفتار نوع A، خصومت، خشم و استرس روانی حاد به عنوان عوامل خطرساز پیدایش و تظاهر بیماری های کرونری محسوب می شوند. عاطفه منفی در معنای کلی آن، وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین و حمایت اجتماعی اندک رابطه معناداری با هریک از این عوامل روانشناختی دارند و برخی پژوهشگران معتقدند خصوصیات اخیر شاخص های معتبرتری از خطرات روانشناختی محسوب می شوند. داده های هنجاری پیری که بر روی 498 مرد با میانگین سنی 60 سال انجام شد نشان داد بین هیجانات منفی(ترکیبی از علائم اضطرابی و افسردگی) و بروز بیماری کرونری رابطه وجود دارد. اما در حال حاضر قویترین شواهد موجود مربوط به افسردگی است. مطالعات انجام شده بر روی افراد دچار بیماری شریان کرونر [17]نیز نشان می دهد وجود افسردگی در این بیماران خطر پیامدهای نامطلوب مرتبط با بیماری کرونر، از جمله انفارکتوس میوکارد[18]، عمل تجدید عروق در آنژین ناپایدار و مرگ را تقریبا دو برابر افزایش می دهد. افسردگی شدید شش ماه پس از پیوند بای پس شریان کرونر و یا تداوم علائم افسردگی متوسط که پیش از جراحی شروع شده و پس از شش ماه ادامه یابد، پیش بینی کننده افزایش خطر مرگ در طول پنج سال آتی است (کاپلان وسادوک، 2007؛ ترجمه رضاعی و فرزین، 1387).

متاسفانه بیشتر مردم تا خودشان و یا یکی از عزیزانشان دچار سکته قلب نشوند، به این نکته توجه ندارند که آنها نیز ممکن است در معرض خطر بیماری سرخرگ های تاجی باشند. چنین می نماید که خانم ها بیشتر دچار عقده انکار این بیماری هستند بسیاری از آنها بر این باورند که بیماری قلبی، تنها خاص مردان است، در حالیکه بررسی های آماری خلاف این را نشان داده است. هرساله 480 هزار خانم بر اثر بیماری های قلبی یا دیگر بیماری های عروق جان می سپارند واین بسیار بیشتر از شمار زن هایی است که از سرطان درمی گذرند. علاوه بر این سکته قلبی در خانم ها بدفرجام تر و شدید تر از مردان است(انجمن قلب آمریکا، 1996).

بسیاری از بیماران اظهار می دارند که هیچ دردی که نشانه خاص سکته قلبی باشد احساس نکرده اند و به جای آن احساس دیگری مانند(ناراحتی، فشار در قفسه سینه، سستی و ناتوانی) و یا حتی بدی گوارش کرده اند(در پاره ای از موارد درد و ناراحتی احساس نمی شود) و چون سکته قلبی بر گردش خون، تنفس و ریه ها تاثیر می گذارد، بیماران ممکن است پس از حمله دچار گیجی و منگی و یا تنگی نفس شوند. بالاخره گاه بیمار دچار سکته قلبی دچار آشفتگی است و پیوسته در حرکت است و از جایی به جای دیگر می رود تا بلکه احساس راحتی کند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

بیماری سرخرگ های تاجی قلب یک مشکل با نام های بسیار است. ممکن است پزشک به شما به جای سکته قلبی بگوید که با انفارکتوس میوکارد مبتلا شده اید که اصطلاح علمی همان بیماری قلبی است و معنی واژه به واژه آن می شود: میوکاردیو یعنی بافت ماهیچه ای قلب و انفارکشن که انگلیسی است یا انفارکتوس که فرانسه است یعنی مردن به سسب نرسیدن خون(سکته). در سکته قلبی بافت ماهیچه قلب به سبب نرسیدن خون کافی می میرد(انجمن قلب آمریکا، 1996).

امروزه شیوع فزاینده چاقی، دیابت نوع دو و سندروم متابولیک[19] از عوامل خطرساز مهم آترواسکلروزیس[20] هستند(خدایی، 1388). تا سال ها تصور می شد که شیوع بیماری های قلبی – عروقی در مردان بیشتر از زنان است در حقیقت درصد تمام مرگ و میرهای ناشی از بیماری های قلبی –عروقی در زنان(43درصد) بیشتر از مردان(37 درصد)است. درحالیکه تعداد مطلق مرگ و میرهای ناشی از بیماری های قلبی – عروقی در طی دهه های گذشته کاهش یافته ولی در واقع تعداد آنها در زنان در طی این مدت افزایش یافته است. به نظر می رسد نقش التهاب وعوامل خطرساز فوق الذکر یعنی چاقی، دیابت نوع دو و سندروم متابولیک در ایجاد آترو اسکلروزیس در زنان مهم تر از مردان است(خدایی، 1388).

بیماری عروق کرونر به علت تنگی یا بسته شدن شریان های قلب است که باعث نرسیدن یا کم رسیدن خون به یک نقطه قلب می شود. علت بیماری عروق کرونر آترواسکلروز است که ناشی از تجمع چربی همراه با فیبروز و سختی در جدار عروق است که منجر به تنگ شدن شریان ها می شود و ممکن است به علت ایجاد لخته در روی این محل های تنگ شده انسداد کامل شریان کرونر ایجاد شده و منجر به انفارکتوس حاد قلبی[21] شود. بعضی عوامل باعث تشدید ایجاد ضایعات آترو اسکلروزیس می شوند که به این عوامل فاکتورهای خطر گویند که من جمله سیگار، دیابت و هیپرلیپیدمی[22] و هیپرتانسیون[23] است. تظاهرات بالینی بیماری عروق کرونر به صورت زیر می باشد:

عکس مرتبط با سیگار

انفارکتوس قلبی(MI)

درد قفسه سینه یا آنژین صدری که می تواند به صورت پایدار یا ناپایدار باشد.

مرگ ناگهانی

آریتمی ها[24]

نارسایی قلبی

هر کدام از موارد فوق می تواند اولین تظاهر بیماری عروق کرونر باشد. کلا شایع ترین علت مرگ و میر بیماری قلبی است و در بیماری های قلبی هم اکثرا علت مرگ و میر بیماری عروق کرونر است(ورنر، ترجمه توکلی صابری، 1377).

[1] - Jaarsma, T., Halfens, R., Tan, F., Abu-Saad, H., Dracup, K. & Diederiks, J

[2] - Zambroski, Moser, Bhat, Ziegler

[3] - Dunderdale, Thompson, Miles, Beer, Furze

[4] - Martensson, Dracup, Canary, Fridlund

[5] - Diuretics

[6] - Zambroski, C. H., & Kenticky

[7] - Molly, Jhonston, Witham

[8] - Riedinger, Dracup, Brecht, Padilla, Sarna, Ganz.

[9] - Johansson, Dahlström, Broström

2- Heart failure

3 - Arthritis

4 - unstable angina

[13]- King, Hinds

[14] - Kasper, Braunwald, Fauci, Hauser, Longo, Jameson

[15] - Reddy

2 - Sarafynu

[17] -Coronary Artery Disease(CAD)

[18] -Myocardial Ischemia(MI)

1 - Metabolic syndrome

2- Atherosclerosis

3 - Acute Myocardial Infarction

4 - Hyperlipidemia

[23] - hypertension

6 -Arrhythmias

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ب.ظ ]




عوامل خطرزا کیفیتی است که مایه افزایش احتمال خطر بروز بیماری است و در مورد بیماری قلب عوامل خطرزا با پژوهش ها و تحلیل های گسترده پزشکی شناخته شده است. نخستین پژوهش مهمی که برای شناخت عوامل خطرزا بیماری قلب صورت گرفته پژوهش قلب در ناحیه فرامینگهام بوده است. این پژوهش از سال 1948 آغاز شده و تا امروز هم چنان ادامه دارد. بی اغراق چگونگی روند وضع قلبی- عروقی هزاران زن و مردی که در فرامینگهام - واقع در ایالت ماساچوست – زندگی می کنند دنبال شده است. این پژوهش آمار دقیق و قابل اعتمادی به دست می دهد که تاثیر بسیاری از عوامل خطرزا در بیماری قلبی تایید می کند. پژوهش های مهم دیگر، از قبیل(پژوهش و بررسی تاثیر عوامل خطرزای متعدد بر یکدیگر) و (پژوهش هفت کشور) اطلاعات مهمی در اختیار می گذارند که اثر عوامل خطرزای گوناگون را در سلامت قلب نشان می دهند. پژوهشگران به ارتباط موجود میان اندازه کلسترون خون و بیماری های سرخرگ تاجی قلب و چگونگی تغذیه پی برده اند(پژوهش هفت کشور) نشان می دهد که تفاوت اندازه کلسترول خون ملتها و درجه بیماری های قلبی مربوط به تفاوت الگوی تغذیه ملت هاست. بر اساس این علت ها شواهد بیشتری در اختیار پزشکان قرار می گیرد که نشان می دهد احتمال خطر بیماری قلبی با دگرگون کردن شیوه زندگی به ویژه تغذیه را می توان تعدیل کرد. عوامل خطرزا بیماری قلبی همه یکسان نیستند پژوهش های پزشکی نشان داده است که عوامل خطرزای اصلی عواملی است که احتمال خطر بیماری قلبی را به گونه ای مشخص افزایش می دهد. این پژوهش همچنین ارتباط عوامل خطرزای اصلی را بیماری قلبی به اثبات رسانده است. عوامل مستعد کننده فرعی نیز در به وجود آوردن آن نقش دارند. هر گاه بیماری قلبی بروز کند آنها نیز حضور مزاحم خود را جایی آشکار می سازند. هرچند وابستگی بین عوامل مساعد کننده فرعی وبیماری قلبی در بیشتر موارد غیرمستقیم است و به خوبی استنباط نمی شود. برخی عوامل خطرزا را نمی توان تغییر داد، اما برخی دیگر را با کمی پشتکار می توان از میان برد. آن عوامل خطرزا که نمی توان کاملا از میان برد می توان به گونه ای دگرگون کرد که (قدرت خطر آفرینی) آنها کاهش یابد. عوامل خطرزا اصلی تغییرناپذیر عبارتنداز: سابقه بیماری در خانواده، مرد بودن و بالا رفتن سن. حال آنکه کشیدن سیکار، کلسترول بالای خون، فشار خون و نداشتن فعالیت های بدنی از عوامل خطرزای اصلی به شمار می روند که می توان آن ها را یا از میان برد ویا تغییراتی در آنها ایجاد کرد(انجمن قلب آمریکا، 1996).

عوامل مساعد کننده یا خطر زای فرعی بیماری قلبی عبارتند از بیماری قند، چاقی مفرط، تنش ها و فشارهای روحی(استرس). هرچه شمار عوامل خطرزا در شخص بیشتر باشد احتمال بروز بیماری قلبی  افزایش خواهد یافت گاه ممکن است در موارد بسیار نادر بیماری قلبی در پی عوامل خطرزا مانند فشارخون بسیار بالا و مهار نشده ایجاد شود. اما پزشکان پی برده اند که بیماری قلبی بیشتر در پی مجموعه در هم تنیده ای از عوامل خطرزا در کنار یکدیگر به وجود می آید(انجمن قلب آمریکا، 1996).

پیر شدن دستگاه های قلب و عروقی و تنفسی در اوایل و اواسط بزرگسالی معمولا بدون توجه به آن و به تدریج صورت می گیرد. علائم تغییر به احتمال زیاد در اواخر بزرگسالی آشکار می شوند و افراد مسن را نگران می کنند زیرا آنها می دانند که این دستگاه ها برای کیفیت و طول عمر حیاتی هستند. با افزایش سن عضله قلب سخت تر می شود و برخی از سول های آن می میرد در حالیکه سلول های دیگر بزرگ می شود نتیجه آن ضخیم شدن جداره بطن چپ است. از این گذشته جداره شریان به علت پیری طبیعی و عمدتا اگر فرد دچار تصلب شرائین شود خشک شده و مقداری رسوب در آن انباشته می شود و بالاخره حساسیت عضله قلب نسبت به علائم ارسالی سلول های ضربان ساز درون قلب که هر انقباض را راه ادازی می کند کمتر می شود(آرکینگ[1]، 1991؛وایت برن[2]، 1996،1999 ؛ نقل از برک[3]، 2001).

سه عامل خطرزایی که باید با آن ها سر کرد:

سه عامل خطر زای اصلی بیماری قلبی را که نمی توان تغییر داد یا از میان برداشت عبارتند از: سن، مرد بودن و سابقه خانوادگی بیماری قلبی زودرس(اگر بیماری قلبی در مردان زودتر از 55 سالگی و در زن ها پیش از 65 سالگی بروز کرده باشد) شناخت این سه عامل بسیار دارای اهمیت است، زیرا اگرچه نمی توان این عوامل را تغییر داد اما بر وخامت سایر عوامل خطر زایی که نمودار عوامل خطرزای شما را تشکیل می دهند و قابل تعدیل یا از میان برداشتن هستند تاثیر می گذارند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

1-1-1-2-2-سابقه خانوادگی

اگر یکی یا هر دو والدین و یا یکی از افراد خانواده نزدیک شما در سنین جوانی دچار سکته قلبی شده است یا خواهر و برادری دارید که به سرخرگ تاجی قلب مبتلا باشد احتمال زیاد دارد که شما به این بیماری دچار شوید. در برخی ازپژوهش های علمی بیماری های سرخرگ تاجی زودرس در خویشاوندان نزدیک تنها و مهم ترین وسیله پیش بینی مبتلا شدن به بیماری سرخرگ تاجی قلب است هر چقدر تعداد اقوام نزدیک شما که در این شرح حال خانوادگی می گنجد بیشتر باشد یا هنگام شروع حمله قلبی جوان تر باشد اهمیت عامل خطرزا بیشتر است. معمولا بیماری های سرخرگ تاجی ارثی است و در خانواده ادامه می یابد(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

2-1-1-2-2-جنسیت

اکنون ثابت شده است که سکته قلبی در مردان بیش از زنان روی می دهد وهمچنین مردان نسبت به زنان در سنین پایین تری به سکته قلبی دچار می شوند و بیش از زن ها از سکته قلبی جان می سپارند ولی بیماری های قلبی برای زنان نیز خطر جدی است و بالاترین علت مرگ در زن هاست. برای اینکه دریابیم چرا مرد ها در ابتلا به بق نسبت به زن ها از موقعیت آسیب پذیری برخوردارند لازم است عوامل خطرزای آن ها را با هم بسنجیم. در سال های جوانی و میان سالی اندازه کلسترول خون، وزن نسبی بدن و فشار خون زن ها نسبت به مردها پایین تر است ولی همین طور که به سن زن ها افزوده می شوداین کیفیت که دقیقا با آترواسکلروز و بیماری های قلبی وابسته است رفته رفته افزایش می یابد تا کم و بیش به حدود مردها می رسد(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

3-1-1-2-2-سن

پژوهش ها نشان داده است که صرف نظر از جنسیت احتمل خطر بیماری سرخرگ تاجی قلب و سکته قلب با افزایش سن ارتباط مستقیم دارد. افزایش سن در مردان از 45 سال و زن ها از 55 سال به بالا خود عامل خطرزا برای بیماری های سرخرگ تاجی است و تنها 5 درصد از کل قربانیان بیماری های قلبی زیر 40 سال عمر دارند. حدود 45 درصد پایین تر از 65 سال و بیش از نیمی از تمام کسانی که قربانی سکته قلبی می شوند65 ساله یا مسن تر هستند.صرف نظر از عوامل خطرزای دیگر احتمال بروز سکته قلبی هر 10 سال افزایش می یابد(انجمن قلب آمریکا، 1996). عوامل اصلی خطرزای دیگری که می توان آن ها را مهار کرد:

 

4-1-1-2-2-سیگار

عکس مرتبط با سیگار

بسیاری از مردم از ارتباط میان کشیدن دخانیات و مشکلات بهداشتی آگاه هستند. غالبا بر این باورند که دود سیگار تنها عامل خطرزای سرطان ریه است اما با همان نسبت بزرگترین عامل خطرزای سکته قلبی و مغزی نیز به شمار می آید. درحقیقت کسانی که سیگار می کشند بیشتر از بیماری سرخرگ تاجی قلب جان می سپارند.کسانی که سیگار می کشند 2 تا 4 برابر دیگران در معرض مرگ های ناگهانی هستند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

 

 

 

5-1-1-2-2-فشارخون بالا

در کل جهان کلا 62 درصد وارد سکته مغزی و 41 درصد موارد بیماری های قلبی با فشار خون بالاتر از میزان بهینه ارتباط دارد و اعتقاد بر این است که این افزایش فشارخون عامل بیش از 7 میلیون مرگ و میر سالیانه است. با صنعتی شدن جوامع و تغییر سبک زندگی از روستایی به شهری فشارخون متوسط به وضوح بالا می رود. یکی از نگرانی های عمده در کشورهایی که درآمد پایین یا متوسط دارند این است که احتمالا تعداد زیادی از موارد فشارخون شناسایی نشده و بنابراین درمان نمی شود. این مسئله ممکن است تاحداقل تا حدودی میزان بروز بالاتر سکته های قلبی نسبت به سکته های مغزی را توجیه کند (انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

6-1-1-2-2-عدم فعالیت بدنی

نداشتن تحرک بدنی- نپرداختن به ورزش منظم یکی از عوامل اصلی خطرزای ایجاد بیماری سرخرگ تاجی قلب است.از سوی دیگر در پیدایش دیگر عوامل خطرزا  بیماری سرخرگ تاجی قلب مانند پاقی مفرط، افزایش فشارخون با پایین بودن اندازه کلسترول سنگین نیز نقش مهمی دارد. از این روست که ورزش غالبا بخش مهمی از برنامه بازتوانی قلب و عروق را تشکیل می دهد. نقش ورزش در پیشگیری اولیه- پیشگیری پیش از دچار شدن به بیماری سرخرگ تاجی قلب مهم است. همچنین برای پیشگیری مرحله دوم یا کسانی که هم اکنون به بیماری دچار ستند کمک بزرگی اشت. مردان و زنانی که به بیماری سکته قلب یدچار شده اند اما توان تمرین های بدنی خود را افزایش داده اند در می یابند که قادرند بدون بروز دردهای قفسه سینه مدت زیادی ورزش کنند و می توانند انواع بیشتری از فعالیت ها را بدون ناراحتی چندان انجام دهند. اگر کسانی که به بیماری قلب و عروق دچارند ولی به طور منظم ورزش می کنند به سکته قلبی دچارش وند شرایط خوب جسمانی آن ها به آن ها کمک می کند که بیشتر و آسانتر از کسانی که فعالیت بدنی ندارند جان سالم به در ببرند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

 

7-1-1-2-2-بیماری قند

بیماری قند، عدم توانایی بدن در تولید انسولین یا واکنش مناسب در برابر آن است. انسولین بدن را قادر می سازد که گلوکز را به مصرف برساند. بیماری قند احتمال آسیب رسیدن به کلیه ها، کوری و بیماری دستگاه عصبی و عروق را بالا می برد و نیز خطر ابتلا به بیماری قلب و عروق را به شدت بالا می برد. در پژوهش فرامینگهام روشن شده است که وجود بیماری قند احتمال دچار شدن به بیماری قلب و عروق را دوچندان میکند. بیش از 80 درصد از کسانی که بیماری قند دچار هستند به علت یکی از انواع ناخوشی های قلب و عروق جان می سپارند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

8-1-1-2-2-چاقی

کسی چاق یا فربه خوانده می شود که (بر پایه قد استخوان بندی و سن) بیش از 20% اضافه وزن داشته باشد. چاقی با پاره ای از مشکلات بهزیستی همراه است؛ فشار خون بالا، کلسترول بالای خون، بیماری قند و بیماری سرخرگ تاجی قلب در افراد فربه بیش از دیگران دیده می شود. پژوهش ها نشان داده است که چاقی با افزایش خطر بیماری قلبی ارتباط دارد. در اواسط دهه 1980 سازمان بهداشت جهانی پروژه ای تحت عنوان(پایش چند ملیتی گرایش ها و عوامل تعیین کننده در بیماری های قلبی- عروقی) از 48درصد جمعیت مختلف برای ارزیابی عوامل خطر قلبی- عروقی نمونه گیری کرد. در همه جمعیت مردان به استثنای مردان چینی و در اغلب جمعیت زنان نمونه گیری شده بین50 درصد تا 75 درصد از بزرگسالان 35 تا 64 ساله چاق یا اضافه وزن داشتند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

9-1-1-2-2-تنش های روانی(استرس)

تنش و دلشوره برای همه احساسی آشناست هرچند پژوهشگران هنوز از رابطه داشتن دقیق دلشوره و بیماری قلب مطمئن نیستند. تاثیر استرس در اشخاص مختلف بسیار متفاوت است. همین مسئله اندازه گیری آن را به شیوه ای موثر و پیوسته مشکل می سازد. چنین می نماید که میان سکته قلبی و سطح تنش های روانی روزمره و شیوه های رفتاری و سطح اقتصادی و اجتماعی رابطه ای برقرار است. شخصی که در زندگی تنش های روانی منفی بسیار دارد ممکن است به سیگارکشیدن روی آورد یا بر میزان سیگار خود بیفزاید به مشروب خواری روی آورد یا بر مصرف آن بیفزاید یا پرخوری کند که همگی واکنشی در مقابل تنش های روانی است(انجمن قلب آمریکا، 1996

عکس مرتبط با اقتصاد

[1] - arking

2 - Whitebern

[3] -Berk

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ب.ظ ]




1-2-1-2-2-افسردگی

تصویر مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression

کم و بیش هر بیمار سکته قلبی یک یا دو روز پس از سکته قلبی دوره کوتاهی دچار افسردگی می شود که معمولا اوج آن سه یا چهار روز پس از سکته قلبی است. همین که از دردها کاسته شود و بیمار به بهبودی خود اطمینان یابد افسردگی فروکش می کند با این همه درصد کمی از بیماران مدت درازی پس از سکته قلبی همچنان دچار نگرانی و اضطراب باقی می مانند. برای بعضی بیماران این اختلال ها در بخش مراقبت های ویژه([1]CCU)پیش می آید. در میان بیمارانی که به سکته قلبی دچار شده اند دوران افسردگی بسیار دیده می شود پس از سکته قلبی بیمار ممکن است دچار خشم شدید احساس گناه یا نگرانی عمیق در مورد آینده خود شود. این گونه احساسات قابل درک است و در بسیاری موارد همین طور که بیمار رفته رفته تندرستی خود را باز می یابد نیز این احساس به سرعت از میان می رود اما گاهی افسردگی ادامه می یابد کسی که دچار افسردگی شده ممکن است خودش از آن نیز با خبر با شد. شدت افسردگی به شدت سکته قلبی بستگی ندارد زیرا گاهی دوران افسردگی کسی که به سکته قلبی سبکی دچار شده است ممکن است بسیار عمیق باشد حال آنکه بیمار دیگری که از نظر پزشکی دچار سکته شدید شده است به زودی به حالت عادی باز می گردد. افسردگی متداول ترین احساسی است که پس از سکته قلبی بیماران از پا می اندازد. آنهادر ژرفای روحشان احساس می کند که زندگی شان به پایان رسیده است و دیگر هیچ چیز به حالت نخستین باز نمی گردد. این احساس افسردگی برای این به بیماران چیره می شود که بیماران گمان می کنند که آسیب دیده اند و دیگر ماند دیگران نیستند. افسردگی در بیشتر موارد چهار هفته پس از سکته قلبی خود به خود از میان می رود اگر نشانه های افسردگی پس از پایان این مدت از میان نرود یا شدیدتر از معمول بود باید از دیگران کمک خواست پزشک خانواده پزشک متخصص قلب روانپزشک پرستار روانشناس  شخصیت های مذهبی یک بزرگتر مورد علاقه خانواده همگی می توانند به بیمار کمک کنند تا از این احساس نامطبوع به در آمده و به مقابله با نا امیدی برخیزد افسردگی به درمان فوری نیاز دارد کسی که دچار افسردگی شده است به مراقبت از خویش  بهی توجه است و به زنده ماندن علاقه ای ندارد روش است که برای به کار بستن روش های بازتوانی که در بهبود و پیشگیری از حمله دوباره اهمیت فراوان دارد همکاری نخواهد کرد.نشانه های افسردگی ممکن است بسیار خفیف باشد. غالبا کسی که به افسردگی دچار است از بروز چنین پدیده ای در خود آگاه نیست و نمی داند که به افسردگی دچار شده است (انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

2-2-1-2-2-استرس

بیشتر بیماران در هفته اول پس از بیماران در بیمارستان بعد از بهبودی از سکته قلبی دستخوش یک رشته تنش ها و ناآرامی های روانی می شوند روشن است که این تجربه سخت که جان بیمار را به خطر انداخته است پرسش ها و واهمه های زیادی را در او بیدار می کند. ممکن است بیمار درباره بیماریش دچار شک و انکار شود و از خود بپرسد: چرا من هنوز در بیماسان هستم من که حالم خوب است یا ممکن است دچار خشم شود چرا این بلا برسر من آمده و یا معمولا بیمار دستخوش نگرانی بی اعتمادی و آسیب پذیری شدید می شود آیا بالاخره خوب خواهم شد خانواده نیز کم و بیش دچار همین گونه احساسات می شود ولی پیوسته و همزمان با بیماری نیست. تنش های پس از حمله قلبی از نظر درجه ژرفا متفاوت است گاهی دیده شده که برخی از بیماران زیر تنش های روانی خرد و فلج شده اند و بعضی دیگر بی تاب می گردند به این معنی که آرزو دارند هرچه زودتر این رویداد را پشت سر گذاشته و به زندگی روزمره بازگردند (انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

3-2-1-2-2-ترس و اضطراب

تا مدتی پس از سکته قلبی برای بیشتر بیماران قلبی داشتن احساسی مانند ترس از مرگ یا درد طبیعی است. ممکن است برای مدتی نسبت به کوچکترین درد یا تیر کشیدن بدن واکنش های شدیدی نشان دهند. گاهی از خستگی زیاد شکوه می کنند پس از بازگشت از بیمارستان برای تطبیق خود با زندگی روزمره نیاز به زمان بیشتری دارند. برخی از بیماران پس از گذراندن بیماری به شدت به همسر یا افراد دیگر خانواده متکی می شوند زیرا می ترسند که برای انجام کاری به خود متکی باشند یا تنها باشند. بی گمان با گذشت زمان بیمار اعتماد از  دست رفته را می یابد و توانایی بیشتری پیدا می کند تا به زندگی روزمره بازگردد. احساس هایی مانند ترس و تشویش نیز از میان می رود(انجمن قلب آمریکا، 1996).

 

4-2-1-2-2-خشم

بیشتر بیماران تا مدتی به سبب آنچه برایشان روی داده است بسیار خشمگین اند. بعد از سکته قلبی ممکن است بیمار به آسانی شکیبایی خود را از دست بدهد و بر دیگران و حتی کسانی که قصد کمک دارند خشم بگیرد احساس کند که به او ظلم شده است. دوستان خویشاوندان گاهی متوجه نیش زبان هایی می شوند که نشان می دهد به خاطر سلامتی شان مورد حسادت بیمار قرار گرفته اند(انجمن قلب آمریکا، 1996).

[1] -Cardiac Care Unit

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم