شايد اصلي ترين سوالي كه نهايت جستجوي هر محققي در علم مديريت باشد اين سوال است كه كدام شيوه و سبك مديريت كاراتر و اثر بخش تر از ديگر سبك هاي مديريت است؟ پاسخ به سوالي كه مطرح شد از زاويه مسئله افزايش بهره وري از دو جنبه قابل بررسي است:

الف- فلسفه (مباني) مديريتي

ب- سبك هاي اجرايي مديريت

پيداست كه اين دو جنبه از هم قابل تفكيك نيستند و با هم رابطه‌اي تابعي دارند.

الف- فلسفه مديريتي

امروزه در جهان دو فلسفه مديريتي مدرن وجود دارد كه اولي فلسفه مديريتي غربي و ديگري ژاپني مي باشد. اين دو شيوه مديريتي براي افزايش بهره‌وري از دو روش گوناگون استفاده مي‌كنند.

1-روش نوآوري[1]:

در اين روش، بهره وري بيشتر از طريق سرمايه‌گذاري جديد و نو دنبال مي‌شود و بر جهش‌هاي بلند تأكيد مي شود و بيشتر نگاه سخت افزاري به پديده بهره وري دارد.

 

2-روش بهبود تدريجي

در اين روش براي افزايش بهره وري بيشتر به ظرفيتهاي بلااستفاده توجه مي شود و از طريق تغييرات جزئي اين هدف دنبال مي گردد و بيشتر بر جنبه‌هاي انساني تاكيد مي شود.

ب- سبك‌هاي مديريتي

در يك تقسيم بندي كلي سبك هاي مديريتي را به دو دسته تقسيم مي‌كنند.

  • وظيفه (كار) مدار[2] كه تاكيد بر تحقق و انجام كار بدون توجه به جنبه‌هاي انساني و رواني كاركنان دارد.
  • رابطه مدار كه تاكيد بر جنبه هاي انساني به منظور ايجاد روابط بهتر دارد.

پيداست كه مديراني در عمل پيدا نمي شوند كه مطلقاً وظيفه مدار و يا مناسبات مدار باشند و شيوه هر مديري درجاتي از هر دو سبك كلي را برخوردار است پال هري و كنت ايچ بلانچارد در مركز تحقيقات رهبري دانشگاه اوهايو براي اثربخشي رهبري مدل سه بعدي زير را مطرح كرده است.

متقاعد كننده S2

مشاركتي S3

 

حداقل

 

 

 

حداقل

دستوري  S1 تعويضي S4
حداكثر           تفكيك گرا           حداقل

حال دوباره با سوال آغازين روبرو مي شويم كه از سبك هاي چهارگانه فوق كداميك را برگزينيم تا يك سبك مديريت ما موجب افزايش بهره وري گردد؟

سوال فوق پاسخ قاطعي ندارد زيرا براساس نظريه اقتضايي در مديريت انتخاب سبك و شيوه مديريت تابع چگونگي متغيرهاي مانند بلوغ سازماني كاركنان، زمان در دسترس براي عمل نيازهاي كاركنان و غيره مي باشد.

لذا با اطمينان كامل نمي‌توان گفت كه مثلا در روش تصميم گيري مشاركتي ضرورتاً به افزاش بهره وري مي انجامد ولي به طور كلي مديران مي توانند از دو دسته تكنيك براي بهبود بهره وري استفاده كنند. (26).

 

مقايسه مديريت غربي و ژاپني



مديريت ژاپني مديريت غربي
برنامه‌ريزي

1)     گرايش به برنامه ريزي درازمدت است.

2)     تصميم‌گيري گروهي با توافقي همگاني

3)     تمايل به مشاركت و همكاري اكثريت افراد در اتخاذ تصميم‌.

4)     جريان تصميم‌گيري از سطوح پايين به جانب سطوح بالاست.

5)     جريان تصميم‌گيري كند است، اجراي تصميم به سرعت صورت مي‌پذيرد.

 

1)بيشتر گرايش به برنامه‌ريزي كوتاه مدت است.

2)تصميم گيري فردي.

3) مشاركت و همكاري عده كمي از افراد در اتخاذ تصميم.

4)تصميم گيري در سطوح بالا صورت پذيرفته و سپس به سطوح پائين‌تر سازماني ابلاغ مي‌‌شود.

5)جريان تصميم‌گيري سريع و اغلب بخاطر اينكه تصميم متخذه در حالت بهينه خود نيست اجراي آن محتاج به مصالح و توافق علمي است كه وقت‌گير است.

سازماندهي

1)     مسئوليت و مؤاخذه دسته جمعي است.

2)     مسئوليت تصميم گيريها با فرد خاصي است.

3)     ساختار سازماني غير رسمي

4)     فلسفه و فرهنگ سازماني مشترك شناخته شده، روح رقابت با ساير سازمانها حكمفرماست.

1)     مسئوليت‌ومؤاخذه‌ها فردي است.

2)     مسئوليت تصميم‌گيريها با فرد خاصي است.

3)     ساختار سازمان رسمي و بوركراتيك

4)     فقدان فرهنگ سازماني مشترك، شناسائي از طريق تخصص، نسبت به شناسائي از طريق اسم سازمان رجحان دارد.

5)     مسئوليت و مؤاخذه دسته جمعي است.

6)     مسئوليت تصميم گيريها با فرد خاصي است.

7)     ساختار سازماني غير رسمي

8)     فلسفه و فرهنگ سازماني مشترك شناخته شده، روح رقابت با ساير سازمانها حكمفرماست.

 
كارگزيني

1)     افراد جوان مستقيما از مدارس استخدام مي شوند. به ندرت نقل و انتقال افراد در بين سازمانها صورت مي پذيرد.

2)     ارتقا در سيستمهاي سازماني بكندي صورت ميگيرد.

3)     وفاداري و صداقت نسبت به سازمان وجود دارد.

4)     كارمندان جوان به ندرت از نظر عملكرد مورد ارزيابي واقع مي شوند.

5)     ارزيابي براي عمليات دراز مدت

6)     ارتقا داراي موازين پيچيده‌اي است.

7)     سرمايه گذاري بر روي آموزش و تربيت نيروي انساني براساس ملاحظات دراز مدت است.

 

8)     افراد جوان مستقيما از مدارس استخدام مي شوند. به ندرت نقل و انتقال افراد در بين سازمانها صورت مي پذيرد.

9)     ارتقا در سيستمهاي سازماني بكندي صورت ميگيرد.

10)وفاداري و صداقت نسبت به سازمان وجود دارد.

11)كارمندان جوان به ندرت از نظر عملكرد مورد ارزيابي واقع مي شوند.

12)ارزيابي براي عمليات دراز مدت

13)ارتقا داراي موازين پيچيده‌اي است.

14)سرمايه گذاري بر روي آموزش و تربيت نيروي انساني براساس ملاحظات دراز مدت است.

1)     افراد مستقيما از مدارس با ساير سازمانها استخدام شده و نقل و انتقالات بين سازماني مكررا مشهود است.

2)     پيشرفتهاي سريع به گونه وافري مطلوب و مورد نياز است.

3)     وفاداري و صداقت تنها نسبت به تخصص است.

4)     ارزيابي عملكردي مكرري براي كارمندان جديد وجود دارد.

5)     ارزيابي در نتايج برنامه هاي كوتاه مدت است.

6)     ارتقا تقريبا براساس عملكرد فردي است.

7)     آموزش و تربيت نيروي انساني با تأمل و دودلي انجام مي شود چرا كه ممكن است كارمندان آموزش ديده براي سازمانهاي ديگري كار كنند.

رهبري

1)     رهبر سازمان تامين كننده شرايط اجتماعي و عضوي از اعضا گروه است.

2)     شيوه رهبري والديني است.

3)     ارزشهاي مشترك را براي سازمان ايجاد ميكند.

4)     اجتناب از درگيريها، گاهي اوقات مبهم كردن مسائل براي تشويق كارمندان در تصميم گيري و تاكيد بر روي هماهنگي.

5)     جريان ارتباطات از پايين به طرف بالاست.

1)     رهبر سازمان به عنوان تصميم گيرنده و رهبر گروه سازماني است.

2)     شيوه رهبري هدايت كننده است. (پرقدرت با ثبات، مشخص كننده)

3)     اغلب ارزشها مختلف و متغير است. گاهي اوقات فردگرايي پيشرفت سازمان را به عقب مي‌اندازد.

4)     درگيريهاي چهره به چهره شايع است، با تاكيد بر روي روشن شدن مسائل.

5)     جريان ارتباطات اغلب از بالا به پايين است.

6)     رهبر سازمان تامين كننده شرايط اجتماعي و عضوي از اعضا گروه است.

7)     شيوه رهبري والديني است.

8)     ارزشهاي مشترك را براي سازمان ايجاد ميكند.

9)     اجتناب از درگيريها، گاهي اوقات مبهم كردن مسائل براي تشويق كارمندان در تصميم گيري و تاكيد بر روي هماهنگي.

10)جريان ارتباطات از پايين به طرف بالاست.

6)     رهبر سازمان به عنوان تصميم گيرنده و رهبر گروه سازماني است.

7)     شيوه رهبري هدايت كننده است. (پرقدرت با ثبات، مشخص كننده)

8)     اغلب ارزشها مختلف و متغير است. گاهي اوقات فردگرايي پيشرفت سازمان را به عقب مي‌اندازد.

9)     درگيريهاي چهره به چهره شايع است، با تاكيد بر روي روشن شدن مسائل.

10)جريان ارتباطات اغلب از بالا به پايين است.

كنتـرل

1)     جريان كنترل به وسيله همكاران صورت مي‌گيرد.

2)     جريان كنترل بر روي عملكرد گروهي تنظيم مي‌شود.

3)     تأكيد بر روي شناخت فرد مقصر وجوددارد.

4)     استفاده گسترده از سازو كار كنترل كيفي.

1)     جريان كنترل به وسيله سرپرستان  است.

2)     جريان كنترل بر روي عملكرد فردي تنظيم مي شود.

3)     شناخت فرد مقصر ضروري است.

4)     استفاده محدود از سازو كار كنترل كيفي.

 

 

 

مقايسه روشهاي ژاپني و غربي

عکس مرتبط با اقتصاد

موضوع (غربي) نوآوري (ژاپني) بهبود تدريجي
اثر كوتاه ولي بسيار زياد طولاني و ناچيز
حركت با قدمهاي بزرگ با قدمهاي كوچك
چهارچوب زماني غيرپيوسته و جدا جدا پيوسته و افزايشي
تغييرات حجيم و بزرگ كم كم و ثابت
مشاركت گروه خاصي از افراد تمام افراد
راه و شيوه مبني بر عقيده فردي كوشش گروهي و روش سيستماتيك
وضعيت دور انداختن و دوباره ساختن نگهداري و بهبود
دانش دانش‌فني‌و‌تكنولوژي‌بالا، ابداع، نوآوري‌وتئوري‌جديدو … دانش معمولي و هنر افراد
نيازهاي عملي سرمايه زياد و كوشش ناچيز براي نگهداري سرمايه كم و كوشش زياد براي نگهداري
راستاي تلاش تكنولوژي محوري مردم محوري
معيار عملكرد نتيجه كار(سود بيشتر) تلاش براي نتيجه بهتر
مزايا مناسب براي شرايط اقتصادي با رشد سريع مناسب براي شرايط اقتصادي با رشد آهسته
موضوعات موضوعات كلان موضوعات جزيي
اطلاعات بسته و مخفي باز
اطلاعات بازخوردي اطلاعات بازخوردي محدود اطلاعات بازخوردي وسيع

[1] -Task Orinted

[2] - Task oriented

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...