بررسي اجزاء خلا قيت يك ويژگي ثابت شخصيتي نيست كه بدون هيچ تغيير و تحولي در وجود انسان نهفته باشد . بلكه از جمله مواردي است كه كاملا تحت تاثير عوامل و يا موانعي تقويت يا تضعيف و حتي نابود مي شود . بعضي شرايط زمينه هاي ظهور و گسترش خلاقيت را فراهم مي كند . در حاليكه بعضي موقعيتها ، رشته هاي خلاقيت را در وجود آدمي خشك مي كنند .
آمابيل (1989) معتقد است : براي پرورش خلاقيت ، صرف آموزش مطالب مناسب با برنامه ريزي براي توسعه استعدادهاي خلاق كافي نيست ، بلكه بايد كمك كرد كه افراد نقاطي كه انگيزه و مهارتها با يكديگر منطبق هسنتد يا محل تقاطع خلاقيت را تشخيص دهند . در نمودار زير محل تقاطع نشان داده شده است . محل تقاطع تركيب پر قدرتي است زيرا در اين نقطه امكان خلاقيت فراهم مي گردد .

نمودار 1-2 محل تقاطع خلاقيت

مهارتهايمهارتهاي
مربوط به خلاقيت مربوط به موضوع

انگيزه دروني

حسيني، 1378
جدول زير تقسيم‎بندي عوامل و عناصر خلاقيت را نشان مي‎دهد.
جدول 1-2 عوامل و عناصر خلاقيت
عوامل
اجزاء فردي اجتماعي
مهارتهاي مربوط به موضوع هوش خانواده و مدرسه
مهارتهاي مربوط به خلاقيت ويژگيهاي شخصيتي تجربه و آموزش
مهارتهاي مربوط به انگيزه انگيزه دروني انگيزه بيروني
حسيني، 1378
اين عوامل با هم تعامل دارند و مي توانند يكديگر را تقويت يا تضعيف كنند و در نهايت باعث شكوفائي يا تضعيف خلاقيت فرد شوند .
هوش :
درباره مسئله هوش و خلاقيت و رابطه آن ، مطالعات زيادي انجام گرفته و نظريات گوناگوني ارائه شده است از معروفترين الگوها در اين زمينه الگوي گيلفورد است .
اين الگو شامل سه جنبه اساسي عملكردها ، محصولات و محتواست . كه تركيبي از آنها ، 120 توانائي را مشخص مي كند .
1. عملكرد : اعمال فكري است كه منجر به توليد مي گردد و بعنوان فرايند اصلي ذهن تلقي مي گردد و شامل پنج بعد است .
شناخت وآگاهي ،حافظه ،تفكر واگرا ،تفكر همگرا،ارزيابي و قضاوت.
شناخت و حافظه به دريافت مطالب بدون هيچ گونه استدلالي مربوط مي شود . طبيعتا براي فرايندهاي عالي تر فكر ما نياز داريم اطلاعات كافي راجع به مسائل داشته باشيم . به عبارت ديگر ، جمع آوري و باز آفريني مطالب نقش زير بنائي براي تفكر در سطوح بالاتر را دارد .
تفكر همگرا، همان استدلال يا تفكر منطقي است كه تلاش مي شود با استدلال راجع به حقايق به يك جواب صحيح برسد .
تفكر واگرا، تفكر بسيار بارزي است كه تنها به يك جواب براي يك مسئله نمي انديشد بلكه به راه حلهاي متعدد و ابعاد مختلفي از مسئله توجه دارد .
در تفكر ارزشياب ملاكهائي براي ارزشيابي تعيين شده و مسئله با اين ملاكها سنجيده مي شود . (حسيني،1378).
2. محتوا : انواع اطلاعاتي كه روي آن عمليات انجام مي گيرد ، شامل محتواي شكلي است كه اطلاعات عيني را در بر مي گيرد مثل تصاوير و مسا ئلي از قبيل شكل ، رنگ ، محتواي عادي كه اطلاعات قراردادي و يا علائمي مانند اعداد يا فرمولهاي شيميائي است. محتواي معاني اطلاعاتي است كه در برگيرنده معاني كلمات ، محتواي رفتاري كه شامل تعامل انسان و مهارتهاي اجتماعي است.(حسيني، 1378).
3. محصولات : اجراي عمليات روي محتوا ، محصولاتي را پديد مي آوردكه به شكلهاي مختلف منفرد يا واحد طبقه بندي شده كه نشانگر روابط ساده است . ارتباط پيچيده تر محصولات از طريق نظامها ، تبديلات و استعارات نشان داده مي شود . طبيعتا براي استفاده از روابط پيچيده نياز است ابتدا از واحدها، طبقات روابط و ساده مطلع بود .
تفكر واگرا و همگرا در اين الگو ارتباط مستقيم با هوش و خلاقيت دارند .الگوي گيلفورد نشان مي دهد كه هوش يك ويژگي منفرد نيست بلكه مجموع عمليات متعدد است .
مك كينون (1962) در پژوهشي كه انجام داد دريافت آزمودنيهاي خلاق اغلب هوش بالاتر از متوسط و بعضي هوش بسيار بالائي داشته اند . اما هوش آنها با خلاقيتشان رابطه مشابهي نداشته است . مك كينون مي گويد : اگر در اين مطالعه از يك حداقل بهره هوشي بين 115 تا 120 بگذريم باهوشتر بودن مستلزم خلاقتر بودن نيست . اين درست نيست كه گفته شود فردي كه هوش بالاتري دارد لزوما خلاقيت بالاتري هم دارد. تورنس نظر مشابهي دارد ، او معتقد است از يك نقطه اي از اهميت هوش كم شده و تمايز تفكر واگرا و همگرا زياد مي شود . اين نقطه يا آستانه بهره هوشي 120 است از اين سطح هوش به بعد اگر فرد هوش و خلاقيت داشته باشد ظهور مي يابد، پس نتيجه اين است كه در بهره هوشي پائين تر از 120 هوش و خلاقيت ممكن است هم بستگي داشته باشد اما در بهره هوشي 120 به بالا با يكديگر هم بستگي ندارند . بارون و هارينگتون (1981) هم نشان داده اند افراد خلاقي كه راههاي متفاوتي براي حل مسئله ارائه مي دهند از يك هوشبهر بالاتر از طبيعي برخوردارند .(حسيني 1378).

نتیجه تصویری برای موضوع هوش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...