2-2-6 خودسانسوری: 13

 

2-3 انواع سانسور. 14

 

2-3-1 سانسور سیاسی – اجتماعی.. 14

 

2-3-2 سانسور اخلاقی.. 14

 

2-3-3 سانسور دینی.. 14

 

2-4 سانسور در خدمات كتابداری.. 14

 

2-4-1 سانسور در مرحله مجموعه‌سازی: 15

 

2-4-2 سانسور در مرحله سازماندهی مواد. 15

 

2-4-3 سانسور در مرحله امانت.. 15

 

2-5 سانسور در عصر حاضر. 16

 

2-6 نظارت استبدادی.. 19

 

2-6-1 عصر محمدشاه قاجار. 19

 

2-6-2 عصر ناصرالدین شاه 20

 

2-6-2-2 وزارت انطباعات.. 22

 

2-6-2-3 اداره سانسور. 23

 

2-6-3 عصر مظفر الدین شاه 24

 

2-6-3-1 امین السلطان. 24

 

2-6-3-2 عین الدوله. 25

 

2-6-3-3 امین الدوله. 25

 

2-6-3-4 نظارت مظفری و تشکیل مجلس… 25

 

2-6-3-5 صدور و مجوز امتیاز. 25

 

2-1-3-6 تصویب قانون اساسی.. 26

 

2-7 سانسور در دورة رضاشاه 27

 

2-7-1 مطبوعات داخلی……………………….27

 

2-7-2 مطبوعات برون مرزی.. 31

 

2-8 پیشینه تحقیق…………………………34

 

3 -1 به قدرت رسیدن محمد رضا شاه 37

 

3-2 ایدئولوژی حكومت پهلوی هاا…………………..38

 

3-3 قوانین مصوبه در امر مطبوعات.. 51

پایان نامه و مقاله

 

 

3-3-1 قانون سوم دیماه سال 1321: 51

 

3-3-2 قانون مطبوعاتی زنگنه. 54

 

3-3-3 قانون مطبوعاتی دکتر مصدق.. 57

 

3-3-4 قانون مطبوعاتی  1334………………59

 

4-1 سانسور در سال های 1320 تا 1332. 62

 

4-2 پدیده جانشینی.. 68

 

4-3 تشکل های مطبوعاتی.. 73

 

4-4 مجلس و مطبوعات.. 77

 

4-5 سانسور مطبوعات پس از کودتای 28 مرداد. 89

 

نتیجه گیری.. 101

 

منابع: 104

 

کتاب و مقاله. 104

 

اسناد. 109

 

مذاکرات مجلس… 109

 

روزنامه ها 110

 

منابع انگلیسی.. 111

 

پیشگفتار:

 

سانسور، محدودیت آزادی گفتار و کردار است و در زمینه‌های اخلاقی و سیاسی در همه جوامع کم و بیش اعمال می‌شود. حتی در آزادترین جوامع، معیارهای رفتاری معینی وجود­دارد و تا زمانی­که تغییر­نکرده ـ به آهستگی و تدریجی ـ سانسور را اجتناب­ناپذیر می­سازد.  در این پژوهش، سانسور در مطبوعات در نظر است و دامنه تاریخی آن، دوران پهلوی دوم را دربرمی­گیرد.

 

در سال­های حکومت رضاشاه که مطبوعات گسترش کمی و کیفی بی­سابقه­ای یافت، به همان نسبت یک دستگاه سانسور نیرومند برپا شد که کارآمدترین سانسور را در یک دوره نسبتاً دراز تاریخ ایران برقرارکرد. مطبوعات بیش از همه، زبان طبقه متوسط است و طبقه متوسط کوچک ایران آن روز، گرایش و توانایی چالش­کردن دستگاه شهربانی رضاشاهی را نداشت. مخالفت­ها اندک و محدود بود و کنترل آن، آسان. روزنامه­ها جز آنچه دلخواه مقامات دولتی بود، نمی­نوشتند. روزنامه­های مخالف، مانند دنیا، عمری کوتاه داشتند. نشریات زیرزمینی و بیشتر اعلامیه­ها اندک بودند و چاپخانه­های‌شان زود کشف می­شد. شیوه­های بی­رحمانه سرکوبگری بی­آنکه پردامنه باشد، برای به­راه­آوردن مخالفان و ناراضیان بسنده می­بود. پس از رضاشاه، در آن دوازده سالی که پنج سالش در اشغال خارجی گذشت، همان اوضاع و احوال پیش از رضاشاه با ابعاد بزرگ­تر بازگشت. از هر گوشه صدها روزنامه رنگارنگ ـ به اندازه­ای که دیگر در یافتن نام برای روزنامه­ها درمی­ماندند، سربرآوردند. آزادی مطبوعات به بالاترین درجه بود و سانسور و هر کنترل دیگری، از جمله مسوولیت مدنی مطبوعات، تقریباً ناموجود. در سال ۱۳۲1، نخست­وزیر وقت، قوام، که عضو اشرافیت کهن ایران بود، با همه ویژگی­های استبدادی آن، همه روزنامه­ها را توقیف­کرد و چند روزنامه دولتی را به­جای آنها انتشار داد، ولی حکومتش دیری نپایید و سایه این ضربتی که به مطبوعات زد، تا پایان زندگی سیاسی­اش، او را دنبال­کرد. آزادی مطبوعات در آن سال­ها، بیشتر با حکومت نظامی محدود می­شد که با رأی مجلس برقرارشد و مقررات آن، اجازه دستگیری نامحدود افراد و توقیف روزنامه‌ها را می­داد. در دوره سال­های 1320 تا 1332، فراوانی امتیاز روزنامه­هایی که اساساً برای انتشار مرتب گرفته نشده­بود، به مدیران روزنامه­های توقیف­شده اجازه­می­داد تا روزنامه خود را با نام تازه ـ که در زیرش با حروف ریزتر می­نوشتند «بجای ـ به همان صورت انتشاردهند.

 

حمله یا انتقاد تند به پادشاه، مخالفت با حکومت وقت، تبلیغات کمونیستی در دوره رضاشاه و پس از ۱۳۲۷ و غیرقانونی­شدن حزب توده، هواداری از کودتا، انقلاب و مبارزات چریکی در جهان زمینه­های اصلی سانسور بودند.

 

محمدرضاشاه در سال‌های قدرت مطلق خود، از سال ۱۳۳۲ و به­ویژه از سال ۱۳۳۴، نمونه دوران رضاشاه را پیش­چشم داشت، ولی او با طبقه متوسطی بسیار نیرومندتر روبرو بود که بخش بزرگی از آن، سرنگونی رژیم پادشاهی را می­خواست و بخش بزرگتری مشارکت در فرایند سیاسی را. مطبوعات ایران که در دوره رضاشاه حرفه­ای شده بود، در سال­های پس از او، رشد همه سویه­ای کرد و به یک رکن مهم نظام سیاسی تبدیل­شد. کنترل این مطبوعات در سال­های دیکتاتوری محمدرضاشاه به مراجع سانسوری واگذارشد که هرگز نه فرماندهی یگانه یافتند و نه استراتژی روشنی. ساواک یک سر سانسور بود و اداره انتشارات و تبلیغات زیرنظر نخست­وزیر (بعداً وزارت اطلاعات و باز بعداً وزارت اطلاعات و جهانگردی) سر دیگر آن و وزارت فرهنگ و هنر سانسور کتاب، فیلم و تئاتر را برعهده داشت.

 

این پژوهش شامل چهارفصل است. فصل اول به كلیات پژوهش می­پردازد. در فصل دوم پیشینة سانسور در ایران را از ورود روزنامه و در قالب دوره­های حکومتی هر یک از شاهان از دورة محمدشاه تا پایان دورة پهلوی اول دربردارد. در فصل سوم به ساختار قدرت در دورة پهلوی دوم و قوانین مصوبه در امر مطبوعات: قانون سوم دی­ماه1321، قانون مطبوعاتی زنگنه و قانون مطبوعاتی دکتر مصدق و قانون 1334 پرداخته­شده است که برای درک بهتر از شرایط و چگونگی ایجاد سانسور ضروری به نظر می رسید. فصل چهارم به سانسور مطبوعات در دوران پهلوی دوم اختصاص دارد. در این فصل به تفصیل، روند سانسور مطبوعات و دوره­های انقباض و انبساط آن در دوره­های مختلف اشاره دارد و در بخش های مجلس و مطبوعات، سانسور مطبوعات در سال­های 1320 تا 1332، پدیدة جانشینی، تشکل­های مطبوعاتی و سانسور مطبوعات پس از کودتای 28 مرداد تنظیم­شده است.

 

 1-1 بیان مسأله:

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...