تنيدگي ارتباطي نوعي از تنيدگي است كه به كيفيت روابط انساني فرد با كارمندان رده هاي بالاتر كارمندان تابع و همكاري وابسته است. اغلب روان شناسان بر اين باورند كه وجود روابط خوب در محيط كار به منزله عامل بنياني فرد و سازمان محسوب مي شود.

الف- مديران

باك[1] (1975) شخصيت مديران را از زاويه رابطه آنها با افراد تابع با بهره گرفتن از يك پرسشنامه مورد بررسي قرار داده و به اين نكته دست يافته است كه فقدان يا كمبود توجه احترام آميز مديران نسبت به افراد تابع افزايش تنش د رمحل كار منجر مي شود، زيرا توجه احرام آميز، احساسي است كه با رفتاري دوستانه، احترام متقابل و نوعي گرمي در روابط انساني توأم است.

ب- افراد تابع

شيوه اي كه براساس آن يك مدير به اداره افراد تابع خود مي پردازد، حساسترين بخش كار وي را تشكيل مي دهد افزون بر مسئله ناتواني در مديريت، مسأله اداره امور براساس مشاركت فيزيكي از منابع تنيدگي محسوب مي شود، چه، استفاده از مشاركت در امر مديريت براي بسياري از مديراني كه در امر مديريت و مشاركت ناتوان هستند، ناراحتي و اضطراب گسترده اي را به وجود مي آورد. عدم موازنه بين قدرت سوري و قدرت واقعي، از دست دادن منزلت، كوشش در اعمال قدرت و امتناع كارمندان تابع در مشاركت به خصوص براي مديراني كه داراي تحصيلات علمي و فني هستند، از منابع بالقوه تنديگي محسوب مي شوند. چرا كه توجه اين گونه مديران، بيش از آنكه با تعاملهاي انساني معطوف باشد بر وظايف، مسائل، جريان كار و فرآيند تصميم گيري، متمركز است. (دادستان)

موضوع بهداشت رواني به سالم و متعامل بار آوردن شخصيت انسان ها از طريق فراهم آوردن محيط مناسب براي تامين نيازها و شكوفايي استعدادها بر مي گردد. به همين دليل در تعريف بهداشت رواني مي گوييم كه بهداشت رواني عبارت است از پيشگيري از پيدايش بيماري رواني و سالم سازي محيط رواني با افراد جامعه (سازمان) بتوانند با برخورداري از شخصيت و روان متعامل با عوامل محيط خود رابطه برقرار كرده و در راه تامين نيازها، شكوفايي استعدادها و رسيدن به هدف هاي متعالي فردي و اجتماعي خود بكوشند. چنانچه سازمان يا محيطي بتوانند زمينه هاي تامين بهداشت رواني افراد را فراهم كند شخصيت روان افراد متعادل مي شود و مي توانند با يكديگر و همچنين با عوامل محيطي روابطي مطلوب برقرار كنند. پس با اين تعبير سلامتي روان دانش آموزان، معلمان و كاركنان سهم بسزايي در برقرراري روابط انساني دارد. به همين دليل در تعريف بهداشت رواني، بيشتر دانشمندان از به وجود آمدن سازگاري در بين افراد سخن مي گويند.

آموزش و پرورش و به عبارت ديگر مدرسه يك نظام صد در صد انساني است كه عامل انساني هيچ سازمان ديگري مانند كارخانه و يا حتي بيمارستان به اندازه مدرسه قوي نمي باشد كار اصلي مدرسه انسان سازي است و انسان سازي در دو بعد جسم وروح و يا روان معني پيدا مي كند. حفظ سلامت يا بهداشت رواني دانش آموزان و معلمان كار مدرسه است. مدرسه جاي سالم سازي انسان ها است. هر جامعه اي از مدارس خود انتظار دارد كه افرادي با شخصيت، متعادل، سازگار، با عاطفه، اجتماعي، با اعتماد به نفس، مسئوليت پذير، منطقي و عادل بار آورد. همه اينها منوط به وجود روابط، شرايط و محيط سازمان يافته و مناسب از طريق اعمال مديريت و رهبري درست در مدرسه مي باشد.

يكي از شاخص هاي مهم بهداشت رواني،  توان برقراري رابطه با ديگران است. انسان سالم به عنوان يكي از نيازهاي اساسي خود ميل به برقراري روابط انساني با افراد ديگر تحت عنوان دوستان، همكاران، نزديكان و غيره دارد.

احساس تعلق به ديگران و تعلق ديگران به خود احساس مالكيت از نيازهاي انسان است. و هر شخص ؟ دوست دارد كه كسي او را دوست بدارد و كسي نيز وجود داشته باشد كه او را دوست داشته باشد. به همين دليل، كناره گيري و انزوا نشانه عدم سلامت رواني است. وقتي انسان د رحال بيماري و تعارض باشد، مكانيزمهاي دفاعي اش به كار مي افتد و از ديگران فاصله مي گيرد تا وقتي انسان سالم و متعادل است، غير از مواقع ضروري دوست دارد كه با ديگران زندگي كند.

بهداشت رواني سبب پيدايش روابط نزديك و صميمانه و همچنين ارضاي نيازهاي رواني انسان مي گردد. مجموعه روابطي كه بين افراد برقرار مي شود سبب پيدايش عزت، حرمت و امنيت در آنها مي شود. سعيد شاملو آنقدر كه بهداشت رواني در آموزشگاه و تعليم و تربيت اهميت مي دهد كه تعلم و تربيت را مترادف با بهداشت رواني مي داند و مي گويد تعليم و تربيت و بهداشت رواني از جنبه نظري هدف واحدي دارند. از نظر او هدف بهداشت رواني و تعليم و تربيت ساختن آدم هاي سالم، مفيد و مديران مدارس، نه تنها خود بايد از روان متعددلي برخوردار باشند، بلكه بايد روان دانش آموزان و معلمان خود را نيز متعادل سازند. براي رسيدن به جنين هدفي بايد سعي شود كه نيازهاي كودكان، نوجوانان و جوانان را تامين كنند. به قول آبراهام مازلو (Abraham maslow) علت اساسي بيماري ها و عقده هاي رواني عدم تامين نيازهاي آنها است. عدم تامين همه نيازها و مخصوصاً نيازهاي اجتماعي و رواني مانند نيازهاي قدر و منزلت، احترام، شناخته شدن شكوفايي استعدادها و نظاير آن سبب بروز تعارض، تنش و ناكامي مي شود. از جهت ديگر وجود فضايي از صفا و صميميت سبب افزايش بهداشت رواني مي شود. اگر دانش آموزان و معلمان حس كنند كه مدرسه وجود آنها را مي‌‌پذيرد و بين آنها روابط صميمانه اي وجود دارد، روابط آنها مستحكم تر مي‌شود.

وجود فضاي مضري مبني بر عدالت، تقوي، برابري و برادري در افراد نوعي احساس آرامش و امنيت به وجود مي آورد.

اثر عميقي بر بهداشت رواني دارد. مدرسه بايد فضايي از معنويت به وجود آورد كه روح وحدت و يكتاپرستي در بين معلمان و دانش آموزان تقويت شود. آموزش هاي اخلاقي و ديني كه همراه با استدلال و شناسايي ذات احديت باشد وفرد را به طور طبيعي و دور از هرگونه اجبار به ياد خدا وادارد تاثير زيادي بر بهداشت رواني دارد.

مدير آموزشي موفق كسي است كه روابط انساني بين افراد را از طريق فراهم كردن زمينه هاي بهداشت رواني تقويت كند.[2]

[1]- Buck, r.

[2]- سيد محمد ميركمالي، 1380- ص 109- 110-111.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...