رشد و تغییر خود پنداره |
براساس الگوی خود پنداره پویای جکولز (1999 ، 1981 به نقل از سلیمی، 1386)
اولین عاملی که در رشد خود پنداره لازم است آگاهی از خود است. کودک از طریق تعامل با دیگران به تصریع از (وجود) خویش در محیط آگاه می شود و واجد یک هویت[1] تحت عنوان من یک کودک هستم[2] می شود، این هویت ارزیابی می شود به عبارت دیگر درکی از من شکل می گیرد و یک خودپنداره ایجاد می شود. این امر غالباً به میزان زیادی به نحوۀ اداراک کودک از واکنش دیگران نسبت به خودش بستگی دارد. اثرات محیطی، عوامل شرطی کننده (پاداش و تنبه) و افراد مهم در نحوۀ ارزیابی کودک از خود نقش دارند.
این مطالب دلالت بر این امر دارند که موقعیت آموزشی اولیه نقش اساسی در شکل گیری خودپنداره دارد. تجربههای خوشایند و ناخوشایند که کودکان طی سالهای اولیه کسب می کنند، می توانند اثرات طولانی و ماندگاری بر ادارک آنها از خود در سالهای آینده داشتهباشند.
کوپر اسمیت و فلدمن (1976) می گویند خودپنداره پیش از هشت سالگی ایجاد می شود.
و همراه با افزایش تجارب، خودپنداره (فرضیه های فرد راجع به خودش) مشخصتر و ثابتتر میگردند. اما مانند دیگر مفاهیم آمادگی تغییر پذیری و تجدید نظر دارند، پس خودپنداره فرضیه های موقتی کودک هستند که به وسیلۀ او ساخته یا سازماندهی میگردند و به توجیه و تفسیر ویژگیهای گوناگون تجارب کودک در مقابله با محیط اطرافش میپردازند. کودک مانند هر مکتشف دیگری هنگامی که فرضیهاش با اطلاعات و مدارک جدید یا موجود همخوانی و سازگاری ندارد آنها را تغیر میدهد و از فرضیه های جدیدی استفاده مینماید. پورحسین (1383) خود پنداره را به عنوان یک کلیت منسجم و پویا از تصاویر خود نسبت به ویژگیها و خوصیات درونی و بیرونی خویش میداند که از تعامل تجربیات درون و بیرون شکل میگیرد و به تدریج پیچیدهتر و متحول می شود.
من عامل اصلی این تحول محسوب می شود، هر اندازه سن افزایش مییابد خودپندارۀ او پیچیدهتر و متحولتر می شود. ممکن است این تحول همواره در جهت ارتقاء و افزایش نباشد بلکه گاهی در جهت کهتری و کاهش سطح خودپنداره و عزتنفس اتفاق بیفتد. بنابراین خودپنداره همیشه قابل تغییر است زیرا که در اثر رابطۀ شخص با محیط، پندارۀ او از وجود خویش دائماً تغییر می کند. ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی زیادتر از دوران بزرگسالی است، اگر چه خودپنداره متغییر است لیکن در عین حال سعی می کند ثبات خود را نگه دارد، رشد خودپنداره یک فرایند مستمر است.
در یک شخصیت سالم در تمام طول دورۀ زندگی ایدهها و افکار جدید به طور دائمی جذب شده و ایدههای قدیمی دفع میشوند (پورکی، 1378 به نقل از نادری 1392). اگر شرایط مساعد باشد خود تغییر پیدا می کند. اگر کودک ببیند که جریان آموزشی برایش معنی دار است و باعث خود ارتقایی او می شود و اگر درجۀ تهدیدی که برابر تجربه در محیط مدرسه به وجود آمدهاست از حد قدرت او بیشتر نباشد، آن هنگام ممکن است به سمت اعتماد به نفس رشد کند (پورکی، به نقل از نادری 13921378). انسانها کارهایی را انجام می دهند که احساس شایستگی و اعتماد به خود را در آنها به وجود می آورد و از فعالیتهای غیر آن اجتناب می کنند. اگر فرد در جریان تفکراتی که در بارۀ خویش و تواناییهایش دارد به این نتیجه برسد که توان یک کاری را انجام بدهد، برای کسب موفقیت و عملی کردن آن تلاش می کند، پس از آنکه توانست از عهدۀ آن کار برآید دیدگاهی جدید از خودش و تواناییاش در او شکل میگیرد که همان خودپندارۀ اصلاح شدهاست که براثر تغییر شکل میگیرد. (تفرشی به نقل از مجازی دلفارد، 1389)
[1]. Ldentity
[2]. Lamachild
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-03-02] [ 11:16:00 ب.ظ ]
|