درست همان طور که افراد طرحوارههای زیر بناییشان را درباره خود، دنیای اطراف و آیندهشان حفظ میکنند، طرحوارههایی را در مورد ویژگیهای خانواده اصلی خود نیز به وجود میآورند که عموما به درجهای از دیگر روابط صمیمانه خود (برای مثال روابط زناشویی) تعمیم داده میشود. داتیلیو (1993) پیشنهاد کرده است که تاکید بیشتر باید روی بررسی شناختهای فردی اعضای خانواده و نیز روی آنچه ممکن است طرحواره خانوادگی خوانده شود، قرار گیرد. هم شناختهای فردی و هم طرحوارههای خانوادگی به طور مشترک باورهایی را در میان زوجین حفظ میکنند که این باورها نتیجه سالها تعامل منسجم درون واحد خانواده اصلی آنان است.
ادراکات هر یک از زوجین در مورد تعاملات خانوادگی، اطلاعاتی را فراهم میآورد که باعث شکل گیری طرحوارههای خانوادگی آنها میشود؛ خصوصا وقتی که هر یک از زوجین چنین تعاملی را به طور مکرر مشاهده کنند. این الگوی دریافتهای فردی ازچنین مشاهداتی به عنوان پایهای برای شکل دهی طرحواره یا الگویی به کار میرود که بعدها از آن برای فهم دنیای روابط خانواگی و پیش بینی رویدادهای آینده در خانواده استفاده میشود. طرحوارههای خانوادگی زیر مجموعهای از حیطه وسیع طرحوارههایی هستند که افراد در مورد بسیاری از جنبههایی تجارب زندگی خود به وجود میآورند (داتیلیو، 2006).
اگرچه طرحوارههای خانواده نوعا باورهای مشترکی را درباره رویدادهای خانوادگی مانند تعاملات و تنگناهای روزمره تشکیل میدهند، اما ممکن است به رویدادهای غیر خانوادگی همچون مقولههای معنوی، سیاسی و فرهنگی نیز مربوط باشند. اعضای خانواده طرحوارههایی را شکل میدهند که گاهی اوقات مشترک هستند و گاهی نیز ممکن است اعضا از این طرحوارههای مشترک دور شوند. این اعتقاد وجود دارد که زوجین دو نوع مجزا از طرحوارهها را در مورد خانواده خود حفظ میکنند: الف)طرحوارههای خانوادگی مرتبط با تجارب والدین در خانوادههای اصلیشان و ب) طرحوارههای مرتبط با خانواده فعلی به صورت یک کل یا آنچه که اشوبل و فاین (1994) از آن تحت عنوان نظریه شخصی زندگی خانوادگی یاد میکنند. همان طور که قبلا ذکر شد، تجارب و ادراکات هر فرد از خانواده اصلیاش در شکل گیری بخشی از طرحوارههای وی درباره خانواده فعلیاش سهیم است. این طرحوارهها همچنین با رویدادهایی که در روابط خانوادگی اخیر رخ میدهند، تغییر میکند. برای مثال، مردی که با این باور بزرگ شده که مشکلات خانوادگی هرگز نباید با کس دیگری خارج ازخانواده مطرح شود، اگر همسرش بعضی مسائل خانوادگیشان را با تعدادی از اعضای خانواده اصلی خود مطرح کند، احتمالا آشفته و نگران خواهد شد. حال اگر او با زنی ازدواج کند که با این مفهوم بزرگ شده باشد که سهم کردن دوستان نزدیک و اعضای خانواده اصلی در بخشی از مشکلات شخصی و خانوادگی اشکالی ندارد، این موضوع بسیار مهم قلمداد میشود. چنین اختلافی در دیدگاه ها میتواند دلیلی برای تعارض خانوادگی شود که آن هم به نوبه خود بر فرزندان و طرحوارههای آنان مبنی بر سهیم کردن دیگران در مشکلات خود تاثیر میگذارد (بند، 2000؛ تیلدن و داتیلیو، 2005).
در جایی دیگر اظهار شده است که خانواده اصلی هر فرد نقش بسیار مهمی را در شکل دهی طرحوارههای خانوادگی مشترک در یک رابطه زناشویی ایفا میکنند (داتیلیو، 1993، a 1998، b 2000). این باورها که در خانواده اصلی هر فرد شکل میگیرد ممکن است هم آگاه و هم نیمه آگاه باشد و یا آشکارا یا غیر آشکارا ابراز شوند و در تشکیل طرحوارههای خانوادگی مشترک سهیم باشند. طرحوارههای خانوادگی زوجین اغلب پراکنده هستند و برای تربیت فرزندان و روابط بین آنها به کار برده میشوند. تلفیق ادراکها و دریافتهای افراد در مورد محیط خانوادگی و دیگر تجارب زندگی، باعث شکل گیری هرچه بیشتر طرحوارههای خانوادگی میشود.از طرف دیگر همان طور که رویدادهای عمدهای (مانند مرگ، طلاق و بیماری) در زندگی خانواگی رخ میدهند، طرحوارههای خانوادگی نیز دستخوش تغییر میشوند (داتیلیو، a 2005).
[یکشنبه 1400-03-02] [ 11:23:00 ب.ظ ]
|