شخصیت

 

 

 

 

 

 

بهزیستی ذهنی

 

اهمیّت و ضرورت تحقیق

 

با اینکه زندگی انسان از یک طرف با تجارب لذت، علاقه، عشق، رضایت، هیجان و از طرف دیگر با تجارب غم، آشفتگی، خشم، سردرگمی و … تشکیل شده، در طول تاریخ روان شناسی اغلب پژوهش ها به موضوع بیماری ها و مشکلات نوع بشر پرداخته و کمتر به تجارب خوشایند پرداخته است. بهزیستی ذهنی در سه دهه ی اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته و دامنه مطالعات آن از حوزه ی زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است (کول، 2002). به گونه ای که، ایرینا[62] و همکاران (2007؛ به نقل از هاشمی نصرت آباد و همکاران، 1391) در پژوهش خود نشان دادند که افرادی که دارای بهزیستی ذهنی بالا هستند، از زندگی خانوادگی خود رضایت دارند، تعاملات اجتماعی مطلوب و دوستان زیادی دارند و هیجانات منفی کمتری را تجربه می کنند.

 

دیدگاه های اخیر نشان داده است که از نظر مردم هدف نهایی، دست یابی به شادکامی است (لوکاس و دینر، 2008؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). همچنین پژو هش های انجام شده، اثر طولانی مدت شادکامی را بر موفقیّت های شغلی (دینر وهمکاران، 2002)، ازدواج (هارکر و کلنتر، 2001) و طول عمر (دانر و همکاران، 2001) نشان داده است. کییز و همکاران (2002) با استناد به تعریف سرجن جنرال از سلامت روانی (حالتی از عملکرد موفق و کارکرد ذهنی که خود منجر به فعالیت های بارورانه، روابط رضایت مندانه مردم و توانایی سازش با تغییر و مقابله با مشکلات می شود) نشان داد که بهزیستی چیزی مهمتر از عدم وجود بیماری است. بطوری که افراد با بهزیستی بالا کمتر از افراد فاقد هر گونه بیماری در مقایسه با آنها به صورت قابل توجهی دوره های افسردگی کمتری را تجربه می کنند. از طرف دیگر، پارک (2004؛ به نقل از تقی‌لو، 1388) نشان داد افرادی که از شادکامی پایینی برخوردارند، بیشتر از افراد دیگر در معرض ابتلا به مسائل روان شناختی و اجتماعی چون افسردگی، اضطراب، ناسازگاری، عدم توانایی در برقراری ارتباط مناسب و …. هستند.

 

تئوری های شناختی افسردگی، روی نقش فرایند تفکر غیرمنطقی تأکید دارند. یکی از نظریاتی که در زمینه افسردگی بزرگسالان، پژوهش های زیادی به بار آورده است نظریه شناختی بک است. هسته مرکزی نظریه بک، طرحواره ها هستند. بر اساس توصیف اولیه بک از آسیب شناسی روانی، هر یک از اختلالات روانی با طرحواره ها و الگوهای تفکر عادتی بسیار عمومی و فراگیری همراه هستند که نوع آسیب پذیری مربوط به آن اختلال را مشخص می کند. طرحواره های افسردگی، بازتاب اشتغال فکری با فقدان، شکست، طرد و خلاء هستند (منتظری و همکاران، 1390). از سوی دیگر، طرحواره ها می توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم به پریشانی های روانی و اختلالات شخصیتی منجر شوند (یانگ، 1999؛ یانگ و همکاران، 2003؛ به نقل از تیم،2011) و نقش عمده ای در افکار، احساس، رفتار و تعاملات اجتماعی افراد بازی کنند (مارتین و یانگ، 2010؛ نقل از بهرامی احسان و بهرام زاده،2011).

 

در طول سه دهه گذشته یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، تبیین بهزیستی ذهنی است. با این وجود، غالب پژوهش ها تلاش کرده اند تا با استفاده از متغیرهای جمعیّت شناختی و روانشناختی از قبیل سن، جنس، تأهل، عزت نفس و…) به پیش بینی بهزیستی ذهنی بپردازند (ریسامب، 2006 ؛ لنت ، 2004؛ به نقل از تقی لو، 1388). لذا، پژوهش حاضر بر خلاف مطالعات متمرکز بر متغیرهای بیرونی، بدنبال پیش بینی بهزیستی ذهنی با استفاده از متغیرهای درونی (شخصیت و طرحواره های ناسازگاراولیه) است. انجام چنین پژوهش هایی ما را در شناخت منابع درونی بهزیستی ذهنی یاری می رساند. موضوع دیگری که می‌تواند گویای اهمیّت پژوهش حاضر باشد، آن است که به رغم نتایج مطالعات مختلف که نشان داده اند شخصیت یکی از اساسی ترین تعیین کننده های بهزیستی ذهنی است، اما مکانیزم تأثیر آن چندان روشن نیست (لوکاس و دینر، 2008؛ استیل و همکاران، 2008؛ به نقل از تقی لو، 1388). به همین جهت نتایج پژوهش حاضر با بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین شخصیت و بهزیستی ذهنی می تواند به روشن شدن مکانیزم ارتباط شخصیت و بهزیستی ذهنی کمک کند.

 

 

 

اهداف پژوهش

 

هدف کلّی پژوهش حاضر عبارت است از: نقش میانجیگر طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی در دانشجویان.

 

با توجه به یافته های پژوهشهای انجام شده پژوهشگر اهداف جزیی زیر را دنبال می کند:

 

1 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیر صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی،  پذیرش) با متغیر بهزیستی ذهنی.

 

2 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیرطرحواره های ناسازگار اولیه (گسیختگی، خودمختاری آسیب دیده، حریم های آسیب دیده و معیارهای اغراق آمیز) با متغیر بهزیستی ذهنی.

 

3 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیر صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی، پذیرش) با متغیر طرحواره های ناسازگار اولیه (گسیختگی، خودمختاری آسیب دیده، حریم های آسیب دیده و معیارهای اغراق آمیز).

 

4 – بررسی رابطه غیر مستقیم بین صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی پذیرش) و بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی) به واسطه طرحواره های ناسازگار اولیه.

 

 

 

سؤالات پژوهش

 

1 – آیا بین صفات شخصیت(پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی، برون گرایی و روان رنجورخویی) و بهزیستی ذهنی رابطه وجود دارد؟

 

2 – آیا بین طرحواره های ناسازگار اولیه و بهزیستی ذهنی رابطه معنادار وجود دارد؟

 

3 – آیا بین صفات شخصیت (پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی، برون گرایی و روان رنجورخویی) و طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه وجود دارد؟

 

4 – آیا طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه بین صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، پذیرش، سازگاری و وظیفه شناسی) و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کند؟

 

 

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 

بهزیستی ذهنی

 

تعریف مفهومی: بهزیستی ذهنی شامل تحلیل علمی چگونگی ارزیابی افراد از زندگی خود – هم در لحظه حاضر و هم در دوره های زمانی طولانی مثل سال گذشته – است. این ارزیابی شامل واکنش هیجانی افراد به حوادث، خلقیات آنان و قضاوت هایی است که آنان درباره رضایت از زندگی ایجاد می کنند. بنابراین، بهزیستی ذهنی هر آن چیزی است که مردم عادی آن را رضایت یا شادکامی می نامند (دینر، اوشی و لوکاس،2003؛ به نقل از تقی لو، 1388).

 

تعریف عملیاتی: در پژوهش حاضر، منظور از بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی ) متغیری است که توسط پرسشنامه بهزیستی ذهنی سنجیده می شود (کییز و همکاران، 2002).

 

صفات شخصیت

 

       تعریف مفهومی: شخصیت عبارت است از الگوهای نسبتا پایدار صفات، گرایشها و یا ویژگیهایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد. این صفات می تواند منحصر به فرد باشد، در برخی گروهها مشترک باشد، یا کل اعضای گونه در آن سهیم باشند، ولی الگوهای آن در هر فرد تفاوت دارد (فیست و فیست، 2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391). بر این اساس کاستا و مک کری(1985؛ به نقل از شکری و خدایی، 1388)، با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوتهای فردی در خصوصیات شخصیتی، پنج بعد عمده را منظور کرد: روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی. روان رنجورخویی به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، خصومت، افسردگی و عزت نفس پایین مربوط می شود، درحالیکه برونگرایی به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرأت طلبی، پرانرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد. پذیرش به معنای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی است، درحالیکه سازگاری بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری و نوعدوستی و اعتمادورزی را شامل می شود. سرانجام اینکه وظیفه شناسی به تمایل فرد برای منظم بودن، کارابودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خودنظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی بودن و آرام بودن اشاره دارد.

 

 تعریف عملیاتی: صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، سازگاری، پذیرش، وظیفه شناسی) متغیری است که توسط پرسشنامه44 سؤالی NEO-BFI سنجیده می شود.

 

 

 

طرحواره ناسازگار اولیه

 

تعریف مفهومی: طرحواره بازنمایی انتزاعی خصوصیات متمایز کننده یک واقعه است. به عبارت دیگر، طرحی کلّی از عناصر برجسته یک واقعه را طرحواره می گویند. در روانشناسی، احتمالا این واژه بیشتر با کارهای پیاژه تداعی می شود، در حوزه رشد شناختی، طرحواره به عنوان “نقشه انتزاعی شناختی” در نظر گرفته می شود که راهنمای تفسیر اطّلاعات و حل مسئله است (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه، حمیدپور و اندوز، 1391).

 

طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود – آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند. یانگ معتقد است که رفتارهای ناسازگار در پاسخ به طرحواره به وجود می آیند. بنابراین، رفتارها از طرحواره ها نشات می گیرند، ولی بخشی از طرحواره ها محسوب نمی شوند (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه، حمیدپور و اندوز، 1391).

 

تعریف عملیاتی: طرحواره ناسازگار اولیه شامل پانزده طرحواره (رها شدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، وابستگی/ بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خودتحول نیافته/ گرفتار،  شکست، استحقاق/ بزرگ منشی، خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی) می باشد که توسط پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (75 گویه) سنجیده می شود.

 

 

پایان نامه و مقاله

 

 

[1]. Seligman

 

[2]. Psychological Well – being

 

[3]. Mental Well – being

 

[4]. Subjective Well – being

 

[5]. Eid & Larsen

 

[6]. Argyle

 

[7]. Cohen & Herbert

 

[8]. Egan

 

[9]. Franssis & Bolger

 

[10]. Lisager

 

[11]. Karadmas

 

[12]. Romero & Gomez & Villar

 

[13]. Lamers & Westerhof & Kovacs & Bohlmeijer

 

[14]. Malkoc

 

[15]. Garcia & Erlandsson

 

[16]. Vitterso

 

[17]. Peltzer & Pengpid

 

[18]. Prof & Ozmete

 

[19]. Diener

 

[20]. Lyubomirsky

 

[21]. King

 

[22]. Roothman & Kirsten & Wissing

 

[23]. Life satisfaction

 

[24]. Positive affect

 

[25]. Absence of negative affect

 

[26]. Roysamb

 

[27]. Keyes , Shmotkin & Ryff

 

[28]. Gomez

 

[29]. Hidy & Wiring

 

[30]. Dynamic equilibrium theory

 

[31]. Rass

 

[32]. Goldberg

 

[33]. openness

 

[34]. conscientiousness

 

[35]. extraversion

 

[36]. agreeableness

 

[37]. Neuroticism

 

[38]. McCrae & Casta

 

[39]. Pekrun

 

[40]. Hayes & Joseph

 

[41]. Buss

 

[42]. Lucas

 

[43]. coping skills

 

[44]. Jones & et al

 

[45]. social problem solving

 

[46]. Chang & et al

 

[47]. Judge , Locke & Durham

 

[48]. Muhonen & Torkelson

 

[49]. Donghyuck

 

[50]. Cognitive process

 

[51]. Kachadourian , Fincham & Davila

 

[52]. Early maladaptive schemas

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...