مدل بار-آن بیشتر فرایند مدار است تا نتیجه مدار . به عبارت دیگر به استعداد و توانایی فرد بیش از فراورده ها و دستاوردهای او گرایش دارد . (جلالی ، ۱۳۸۱)

 

۲ – ۲مدل هوش هیجانی گلمن : به نظر گلمن ، هوش هیجانی هم شامل عناصر درونی است ، هم بیرونی . عناصر درونی شامل میزان خود آگاهی ، خود انگاره ، احساس استقلال و ظرفیت ، خود شکوفایی و قاطعیت است . عناصر بیرونی شامل روابط بین فردی ، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت می شود . همچنین هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات ، انعطاف پذیری ، توانایی حل مشکلات هیجانی و توانایی مقابله با استرس و تکانه ها می شود ( گلمن ۱۹۹۸ ، به نقل از دهشیری ، ۱۳۸۳ )

 

گلمن (۱۹۹۵) هوش هیجانی را از هوش جدا کرده و معتقد است که هوش هیجانی امکان استفاده بهتر از هوشبهر را به وسیله خود کنترلی ، اشتیاق و پشتکار و خودانگیزی فراهم می‌سازد . وی معتقد است که هوش هیجانی نوع دیگری از هوشمندی است که به جای انکه به ما بگویند در طول تحصیل چه نمره ای گرفته اید بیشتر ‌به این می پردازد که تا چه حد قادریم احساسات و ارتباطات خود را تحت کنترل داشته باشیم ( فریدمن و بلیس ،۲۰۰۵ ۳۱۹٫-۳۰۱)

 

زمینه‌های به روز شده مدل پنج بخشی از هوش هیجانی توسط گلمن در سال ۱۹۹۸ شامل :

 

۱ – خود آگاهی [۲۹] : شامل ویژگی هایی از قبیل آگاهی هیجانی و اعتماد به خود.

 

۲ – خود تنظیمی [۳۰] : مشتمل بر خود کنترلی ، قابلیت اطمینان و نوآوری[۳۱]

 

۳ – انگیزش یا خود انگیزی [۳۲]: شامل سائق پیشرفت ، ابتکار و خوش بینی [۳۳]

 

۴ – همدلی [۳۴] : مشتمل بر صفاتی مانند فهمیدن دیگران و آگاهی سیاسی

 

۵– مهارت‌های اجتماعی [۳۵]: شامل ویژگی های تاثیر گذاری ، مدیریت تعارض و قابلیت های تیمی را در بر می‌گیرد .(کیاروچی و همکاران ،ترجمه نجفی زند ،۱۳۸۵ )

 

از نظر گلمن ، سه مؤلفه‌ درون فردی هستند ، یعنی برای سایرین نامرئی بوده و در درون فرد رخ می‌دهد و دو مؤلفه‌ دیگر بین فردی بوده و به آنچه که بین ما و مردم اتفاق می افتد مربوط می شود و در رفتارها، قابل مشاهده است .یک فرد باید مهارت‌های دورن فردی خوبی داشته باشد تا بتواند مهارت‌های بین فردی خوبی را گسترش دهد . برای تشخیص نقش هر کدام از مؤلفه‌ ها ، فرد نیاز دارد به اینکه از خود بپرسد اهمیت آن ها در چیست ؟ و اگر در این مهارت‌ها ضعیف باشد ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

 

گلمن از طریق توضیح هر کدام از این مؤلفه‌ ها ‌به این سوال چنین پاسخ می‌دهد که :

 

۱ ) خود آگاهی :

 

ریشه و اساس سایر مؤلفه‌ ها می‌باشد ، این مؤلفه‌ به معنای درک عمیق هیجانات فردی می‌باشد . آگاه بودن از آنچه فرد در این لحظه احساس می‌کند : آیا خوشحال ، نگران ، یا هیجان زده است و اینکه چگونه این احساسات روی خود فرد ، دیگران و عملکرد شغلی تاثیر می‌گذارد .گلمن بر این باور است که خود آگاهی ، مهارتی بنیادی و ضروری برای این سه شایستگی است :

 

الف ) آگاهی هیجانی : تشخیص اینکه هیجانات ما چگونه عملکرد توانایی استفاده از ارزشهایمان را برای هدایت تصمیم گیری تحت تاثیر قرار می‌دهد ( تشخیص هیجانات خود و اثرات آن ها )

 

افرادی که دارای این شایستگی هستند :

 

    • می دانند کدام هیجانات را احساس می‌کنند و چرا

 

    • ارتباط بین احساسات و افکار ، اعمال و گفته ها را تشخیص می‌دهند .

 

    • تشخیص می‌دهند که چگونه احساساتشان عملکرد آن ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

 

  • یک آگاهی هدایت کننده ‌در مورد ارزش‌ها و هدفها دارند .

ب ) اعتماد به خود : شجاعتی که منشاء آن اطمینان به قابلیت ها ، ارزش‌ها و اهداف است ( حسی قوی درباره قابلیت های خود و خود ارزشمندی )

 

افرادی که این شایستگی را دارا می‌باشند :

 

    • خود را با خود اطمینانی [۳۶]جلوه گر می‌سازند – حس «حضور [۳۷]» دارند .

 

    • می‌توانند دیدگاه هایی را که رایج نیستند به زبان بیاورند و خود را در معرض چیزی که درست است ، قرار دهند .

 

  • قاطع هستند، توانایی تصمیم گیری دقیق را علی رغم عدم قطعیت ها و فشارها دارند.

ج ) خود ارزیابی صحیح : احساس منصفانه ای از محدودیت ها و قدرت های تشخیصی دارند تصویر روشنی از اینکه در کجا نیازمند بهبود و توانایی یادگیری از تجربه هستند.

 

افرادی که این شایستگی را دارند :

 

    • از نقاط قوت و ضعف خود آگاه هستند .

 

    • از تجربه ها می آموزند.

 

  • با آغوش باز پسخوراندهای منصفانه را می‌پذیرند و پذیرای دیدگاه های جدید ، یادگیری مداوم و خود بهبودی هستند . ( گلمن۱۹۹۹، ترجمه ابراهیمی و جوینده ، ۱۳۸۳ )

۲- خود تنظیمی ( خود کنترلی یا مدیریت خود )

 

تمناهای زیست شناختی ، محرک عواطف ما هستند و نمی توان آن ها را کنار گذاشت ، اما می توان برای کنترل آن ها کارهای زیادی انجام داد . خود نظمی که همانند گفتگوی درونی مستمر است ، موجب رهایی ما از احساسات خود می‌گردد . افرادی که در چنین گفتگویی درگیر هستند ، حالات روحی ناخوشایند و تمناهای عاطفی را کاملاً مانند دیگران تجربه می‌کنند ، اما روش‌هایی را برای کنترل و حتی هدایت آن ها به مسیرهای مفید می‌یابند . این افراد هیجانی را انتخاب می‌کنند که می خواهند داشته باشند ولی قربانی هیجان پیش آمده نمی شوند (گلمن ۲۰۰۴ ،به نقل از دارایی ، ۱۳۸۳)

 

البته خود تنظیمی هیجانات به معنی سرکوب آن ها نیست یا اینکه بخواهیم سد دفاعی مستحکمی در برابر احساستمان بسازیم ، بلکه ‌به این مقوله می پردازد که ما قادر به انتخاب چگونگی ابراز احساستمان بوده و آنچه مهم است روش ابراز احساسات می‌باشد به گونه ای که هم جریان تفکر را تسهیل کرده و هم از انحراف آن جلوگیری نماید .خود تنظیمی برای مدیران اهمیت زیادی دارد ، زیرا قبل از همه افرادی که بر احساسات و تمناهای زیست شناختی خود کنترل دارند ، قادرند محیطی سرشار از اعتماد و انصاف را به وجود بیاورند . در چنین محیطی سیاست بازی و رقابت تنگاتنگ به طور چشمگیری کاهش می‌یابد و بهره وری بالا می رود ، افراد مستعد به سازمان وابسته می‌شوند و انگیزه ای برای ترک آن ندارد . خود نظمی یک اثر مسری هم دارد ، هیچ کس نمی خواهد در محیطی که رئیس سازمان در آن به آرامش معروف است ، به عنوان فردی عصبی شناخته شود . کمتر بودن حالات بد روحی مدیران ارشدسازمان، به معنی کمتر بودن این حالات در سرتاسر سازمان است . دیگر اینکه خود تنظیمی از نظر رقابتی اهمیت دارد . امروزه کسب و کار سرشار از ابهام و تغییر است ، افرادی که بر عواطف خود مسلط هستند می‌توانند با تغییرات سازگار شوند . همین طور که اقدامات جدید به پیش می‌روند این افراد می‌توانند با آن حرکت کنند .

خود تنظیمی ، اداره کردن تکانه و احساسات پریشان کننده ، بستگی به همکاری مراکز هیجانی با مرکز اجرایی مغز در منطقه پیش پیشانی دارد . این دو مهارت اولیه یعنی اداره کردن تکانه ها و مدیریت پریشانی ها هسته و مرکز پنج شایستگی هیجانی هستند :

 

الف ) کنترل خود : مدیریت کردن هیجانات در هم گسیخته و تکانه ها به طور مؤثر . افرادی که دارای این شایستگی هستند :

 

    • به خوبی احساسات تکانشی و هیجانات پریشان کننده را اداره می‌کنند .

 

    • خونسرد و مثبت و راسخ باقی می مانند ، حتی در لحظات سعی و تلاش

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...