سبکهای مقابلهای ناکارآمد |
تجارب بالینی پیشنهاد میکنند که طرحوارههای محوری آسیب پذیر غالبا طی سالهای اولیه زندگی یک فرد و به عنوان نتیجهای از شکست مراقبان بزرگسال در تایید و پذیرش احساسات و تجارب فرد به خصوص در ارتباط با نیازهای محوریاش مانند دلبستگی، به وجود آمدهاند (بالبی، 1969؛ به نقل از داتیلیو، 2006). این طرحوارههای محوری آسیب پذیر ممکن است از طریق رویدادهای فشار زا را در زندگی فرد بزرگسال ایجاد شده باشند. فردی که آسیب پذیری طرحوارهها را تحمل میکند تا حد امکان به راهبردهای مقابلهای حمایتی یا راهبردهایی برای برخورد با موقیتهای دشوار و حیاتی زندگی که طرحوارههای آسیب پذیر را به وجود میآورند، نیاز خواهند داشت (داتیلیو، 2006).
با اینوجود افراد در ابتدای زندگی خود برای انطباق با طرحوارهها، رفتار و سبکهای مقابلهیا ناکارآمدی را میسازند تا هیجانات شدید و ناراحت کنندهای را تجزیه نکنند. سبکهای مقابلهای در اغلب موارد به تداوم طرحوارهها کمک میکنند. در طرحواره درمانی (که در قسمت بعد در مورد آن توضیح داده خواهد شد) بین طرحوارههای ناکارآمد و سبکهای مقابلهای تفاوت وجود دارد. طرحواره شامل خاطرات، هیجانات و احساسات بدنی و شناختها هستند و پاسخهای رفتاری را شامل نمیشوند. درواقع رفتار جزء طرحواره به حساب نمیآید، بلکه بخشی از سبکهای مقابلهای است که از طرحوارهها نشات میگیرد. مهمترین سبکهای مقابلهای ناکارآمد عبارتنداز:
1. تسلیم طرحواره
افراد چون میپذیرند که طرحواره درست است، تسلیم طرحواره خود میشوند و هیچ گاه سعی نمیکنند که آن را تغییر داده و یا از آن اجتناب کنند. آنها با رفتارهای ناشی از طرحواره سعی میکنند آن را تداوم ببخشند و حفظ نمایند و به اعمالی دست میزنند که طرحوارههای آنان را تقویت نماید و به آن طرحواره صحه بگذارد.
2. اجتناب از طرحواره
افرادی که از این سبک استفاده میکنند سعی دارند زندگی خود را بگونهای سازمان دهند که طرحواره هیچ گاه فعال نشود. آنها سعی میکنند با ناآگاهی زندگی کنند به طوری که انگاراصلا این طرحواره را ندارند. از تفکر درباره طرحواره اجتناب میکنند. تصاویر ذهنی ناشی از طرحواره را بلوکه کرده و در صورت ظهور تصاویر ذهنی سعی دارند آنها را از ذهن خارج کنند. اصلا نمیخواهند طرحواره را احساس یا درک کنند. آنهامعمولا از موقعیتهای برانگیزانندهطرحواره اجتنابکنند. ازاکثر موقعیتهایی که نسبت به آن احساس آسیب پذیری دارند، دوری میکنند. برای مثال ممکن است فراموش کنند تکالیف خانگی خود را انجام دهند یا عواطف خود را ابراز نمیکنند و در جلسههای درمان فقط مسائل کم اهمیت را مطرح میکنند.
3. جبران طرحواره
افراددر اینسبک ازطریق افکار، احساسو رفتارهای خودسعی میکنندبا طرحوارههای خود مبارزه کنند. آنها تلاش دارند با دوران کودکی خود متفاوت باشند؛ اگر در کودکی احساس حقارت میکردهاند، اکنون سعی میکنند خود را فردی کامل و بی نقص نشان دهند؛ اگر در کودکی وابسته و تحت کنترل دیگران بودهاند، اکنون سعی میکنند مستقل باشند و دیگران را تحت کنترل بگیرند؛ اگر با آنها بد رفتاری شده است اکنون با دیگران بد رفتاری میکنند؛ اگر مورد تنبیه واقع شدهاند، الان دیگران را تنبیه میکنند. آنها به هنگام مواجه با طرحوارههای خود به آن حمله میکنند. جبران طرحواره تلاش تقریبا مثبتی بر علیه طرحوارههای منفی است که به جای تغییر و بهبود طرحواره باعث تداوم طرحواره فرد میشوند.
در نظریه یانگ بین سبکهای مقابلهای تفاوت وجود دارد. پاسخهای مقابلهای، تمام پاسخهایی است که در خزانه رفتاری فرد وجود دارد. اما سبک مقابلهای مجموعهای ازپاسخهای مقابلهای هستندکه فردآنها رابه منظوراجتناب، تسلیمو جبران طرحوارهها استفاده میکند. بنابراین پاسخهای مقابلهای، راهبردهای رفتاری هستند که به وسیله سبکهای مقابلهای (اجتناب، تسلیم و جبران) خود را نشان میدهند. (جدول 3-2).
جدول (3-2): طرحوارههای ناکارآمد و سبکهای مقابلهای (یانگ و همکاران، 2003)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-03-02] [ 11:21:00 ب.ظ ]
|