منشاء طرحوارههای ناکارآمداولیه |
منشاء طرحواره عبارتنداز:
الف) نیازهای هیجانی اساسی
یانگ (2003) معتقد است که طرحوارههای ناکارآمد از نیازهای برآورده نشده دوران کودکی به وجود آمدهاند. یانگ (1999) در ارتباط با خاستگاه طرحوارههای ناکارآمد اولیه فرض میکند پنج نیاز اساسی کودک باید ارضا شود تا فرد رشد سالم داشته باشد. اگر هر یک از این نیازها برآورده نشود متناسب با عدم ارضاء نیازهای اولیه طرحوارههای ناکارآمد اولیه شکل خواهد گرفت. طرحوارهها با توجه به پنج نیاز اصلی به پنج حوزه تقسیم میشوند. اگر این پنج نیاز تحولی در کودک از سوی والدین ارضا نشود، طرحوارهها به وجود میآیند. پس هنگامی که رفتار والدین وشرایط محیط در حد بهینه و مطلوب باشد، در ساختار شخصیت کودکان در این پنج حوزه شیوه و الگویی بهنجار ساخته میشود. چنانچه والدین و شرایط محیط در حد بهینه و مطلوب نباشد کودک مستعد ایجاد طرحوارههای ناکارآمد اولیه در یک یا چند حوزه میشود و هسته مرکزی شخصیت انسان را تشکیل میدهند (یانگ، 1994؛ یانگ و همکاران، 2003؛ یانگ و فلاناگان، 1998؛ استالارد، 2007).
ب) تجارب اولیه زندگی
منشاء اولیه طرحوارههای ناکارآمد تجاربتلخ دوران کودکی است. افراددر بزرگسالی ممکن است با موقعیتهایی مواجه شوند که موجب فعال شدن طرحوارههای ناکارآمد اولیهشان میشود. در این حالت فرد دارد خاطره هیجان انگیزی از دوران کودکی خودرا تجربه میکند. این موقعیتهخا اغلب مشابه موقعیتهای دوران کودکی و تکرار رابطه آنها با والدینشان است. یانگ (1999) معتقد است چهار نوع تجارب اولیه وجود دارد که عبارتنداز:
1. ناکامیهای دردناک: که در نتیجه ارضا نشدن نیازها به وجود میآیند. این ناکامی وقتی به وجود میآید که فرد در محیط اولیهاش تجارب مطلوب کمتری دارد و محیط ناکام کننده باعث شکل گیری طرحوارههایی مانند محرومیت هیجانی و طرد میشو.
2. آسیب یا ضربه دیدن: صدمه، آسیب و تعدی به فرد در دوران کودکیاش موجب میشود در او طرحوارههایی مانند بی اعتمادی، نقص و شرم و آسیب پذیری نسبت به ضرر شکل بگیرد.
3. تجارب مطلوب بیش از حد: والدین موقعیتها و امکانات زیادی را برای فرزند خود فراهم میکنند (و البته حد معمول آن هم برای هر فردی مفید است) که باعث شکل گیری طرحوارههایی همانند وابستگی/ بی کفایتی و استحقاق/ بزرگ منشی در وی میشود. این افراد در کودکی بیش از حد نوازش شده و آزاد گذاشته شدهاند. نیازهای هیجانی آنها برای استقلال و محدودیت منطقی برآورده نشده است. والدین نیز بیش از حد در زندگی فردی آنها دخالت کرده و از آنها مراقبت افراطی به عمل آوردهاند.
4. همانند سازی انتخابی: چهارمین تجربه اولیه زندگی که طرحوارههای ناکارآمد را میسازد همانند سازی انتخابی با والدین یا سایر افراد مهم در زندگی فرد است. فرد به طور انتخابی افکار، احساسات و رفتار والدین را درونی میکند و آن را به دیگر حوزههای ارتباطیاش با سایر افراد تعمیم میدهد (اسمیت، 2004؛ گیبسون، 2004).
ج) خلق و خوی هیجانی
خلق و خوی هیجانی فرد در تعامل با وقایع دردناک دوران کودکی منجر به شکل گیری طرحوارهها میشود. خلق وخوهای متفاوت، افرادرا درمعرض شرایط گوناگونقرار میدهد. علاوه بر این، خلق و خوهای مختلف به گونهای متفاوت افراد را نسبت به شرایط مشابه آسیب پذیر میسازند. افراد ممکن است به دلیل خلق و خوهای متفاوتشان در مقابل رفتار مشابه دیگران، واکنشهای کاملا متفاوتی از خود نشان بدهند (یانگ، ویشار کلوسکو، ترجمه حمید پور و اندوز، 1386).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-03-02] [ 11:23:00 ب.ظ ]
|